اسمش هر چه باشد اسراف نیست. خرید کتاب را می گویم. حتی برای آنهایی که دیگر به مرز جنون رسیده اند و هر چه کتاب می بینند را انتخاب می کنندو به منزل می برند. در بدترین حالت این است که کتاب را نمی خوانید. کتاب می ماند. خاک می خورد و بعدا آن را به مسجد روستایی و یا خانه کتابی در شهر هدیه می کنید. بالاخره این کتاب خوانده می شود. شاید ۵۰ سال بعد. امروز میخواهم از روشی رو نمایی کنم که شاید بگویید دیوانه است و دیگر به این محل سرنزنید و برای همیشه خداحافظی کنید.
یک بار بیایید مانند مصرف آب برای شستن ماشین در گل گرمای مرداد اسراف کنید. یک بار هم که شده دست به اسراف بزنید. اندازه ی زمانی که برای اینستاگرام می گذارید و می دانید عمر گرانمایه به چه نحوی در حال به باد رفتن است. یک بار هزار بار نمی شود که کاش این یک بار هزار با تکرار شود. حالایی که دارم این مطلب را برای شما می نویسم مدتهاست که سراغ اینستاگرام نرفته ام و میزان استفاده از این شبکه اجتماعی به هفته ای ده دقیقه رسیده است. تاکید می کنم هفته ای ده دقیقه. مستندات را چند باری استوری کرده ام. برای من که روزی ۳ ساعت دراین فضا حضور داشتم این عدد خیلی خوب است. تا ترک فاصله ای نمانده. البته به دلایلی ترک را صلاح نمی دانم.
می خواهم اسراف کنید. این بار چندین کتاب را باهم خرید کنید. چند کتاب داستانی جذاب. در هر سنی هستید مهم نیست. مهم این است که اینبار تن به کار بدهید. اگه نوه دارید چه بهتر. اگه دانشجو هستید و در خوابگاه به سر می برید چه بهتر. اگر همسر یک خانواده با سه فرزند و یک همسر مهربان هستید که خیلی بهتر.
کتاب بخرید. چه قصد خواندن دارید چه هنوز حس و میلی برای اینکار برای شما به وجود نیامده. سوالی که اگر به آن جواب بدهید خیلی راحت می توانید که مسئله را درک کنید. چرا با این وضع و اوضاع ارزش پولی باز عده ای پول خود را در بانک می گذارند؟ هر دلیل دارد برای خودشان درست. من می گویم خرید این کتاب ها یک ذخیره ارزشمند است. برای آینده. برای روزهایی که حتی خودمان نیستیم. برای شاید ۵ نسل انطرف تر.
اسراف کنید. کنار بگذارید. محل ندهید. ضرر هم کنید بالاخره کسی از خودتان سود خواهد برد. امروز برای آینده اندیشه ای نگاهی و یا علمی را به امانت نگه می دارید. پول می رود ولی این کتاب ها به عنوان سرمایه باقی می ماند اگر در حفظ آن کوشا باشید.