چگونه میتوان کار را به فعالیتی لذتبخش و هدفمند تبدیل کرد؟
تجربه ما از کار و تلاش میتواند متفاوت باشد؛ گاهی همراه با لذت و گاهی با کلافگی و بیحوصلگی است. این محتوا به این سوال میپردازد که چه چیزی کار را برای ما جذاب میکند و چه چیزی در درون ما اتفاق میافتد که گاهی ساعتها با کار درگیر میشویم اما شاداب میمانیم و گاهی با کمی تلاش خسته میشویم. یکی از جنبههای کلیدی در این تفاوت، این است که ما برای چه کسی کار میکنیم: خودمان، خانواده، یا دیگران، با در نظر گرفتن رضایت خداوند.
بسیاری از افراد صرفاً برای خانواده خود کار میکنند این افراد ممکن است بعد از کار غر بزنند و اگر به آنچه میخواستند نرسند، ناراحت شوند. آنها ساعتهای طولانی و در شیفتهای مختلف برای پسانداز برای خانه، ماشین، و آینده فرزندانشان تلاش میکنند. منابع این رویکرد را به چالش میکشند و سوال میکنند که آیا از نظر عقلی و منطقی، صحیح است که ما حال خود را رها کنیم و برای آیندهای بجنگیم که حتی از لحظه بعد آن بیخبریم؟ و آیا درست است که ما برای دیگران کار کنیم و حال خوب خود را صرفاً در تأمین شرایط زندگی مرفه فرزندانمان ببینیم؟
منابع دیدگاهی را مطرح میکنند که بر اولویت دادن به خود برای آخرت تأکید دارد. در حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است که ایشان در پاسخ به کسی که به جای سهم خود از بیتالمال، به سراغ معاویه رفته بود و مال فراوانی گرفته بود، فرمودند که مالی که در دست توست، پیش از تو دست دیگران بوده و بعد از تو نیز به دست دیگران خواهد رسید. تنها چیزی که نصیب تو میشود، آن است که برای آخرت خود ذخیره کرده باشی. ایشان توصیه فرمودند که انسان باید خود را بر نیازمندترین فرزندان خود مقدم بدارد. دلیل این امر این است که شما اموال را برای یکی از دو گروه جمع میکنید: یا کسی که با آن به اطاعت خدا میپردازد و سعادتمند میشود (و شما محروم و بدبخت)؛ یا کسی که با آن معصیت خدا میکند و شقاوتمند میشود. هیچ یک از این دو گروه شایسته نیستند که شما آنها را بر خود مقدم بدارید.
این دیدگاه به این معنی نیست که تأمین نیازهای خانواده را در نظر نگیریم، اما اعتدال که لازمه هر کاری است، نباید فراموش شود. این توصیه به کسانی است که خودشان را فراموش کردهاند. مثالی از عبدالله عتبه بن مسعود آورده شده که زمین خود را فروخت تا در کار خیری مصرف کند، و در پاسخ به کسانی که میگفتند بخشی از مال را برای فرزندانت ذخیره میکردی، گفت: من این مال را برای خودم نزد خدای متعال ذخیره کردم و خدای متعال را برای فرزندانم ذخیره قرار میدهم.
یک شاعر فارسیزبان این کلام را اینگونه خلاصه کرده است:
فرزند، بنده اى است خدا را غمش مخور تو کیستى که به ز خدا بنده پرورى
گر صالح است گنج سعادت براى اوست ور طالح است رنج زیادى چرا برى؟
بنابراین، بر اساس این منابع، برای تبدیل کار به فعالیتی لذتبخش و هدفمند، لازم است:
در نظر بگیریم که برای چه کسی کار میکنیم: آیا صرفاً برای تأمین مادیات دیگران (مانند آینده فرزندان) تلاش میکنیم و از حال خوب خود غافل میشویم، یا هدف والاتری داریم؟
اولویت را به ذخیره کردن برای خود نزد خداوند بدهیم: یعنی تلاش و اموال خود را به گونهای جهتدهی کنیم که برای آخرت ما مفید باشد و رضایت خداوند در آن لحاظ شود. این به معنای آن است که کار ما هدفمند به سوی سعادت اخروی باشد، نه صرفاً انباشت مال برای دیگرانی که مشخص نیست آن را چگونه استفاده خواهند کرد.
نیازهای خانواده را نادیده نگیریم، اما خودمان (به معنای سعادت اخروی خود) را فراموش نکنیم و خود را بر انباشت صرفاً مادی برای دیگران مقدم بداریم.
به خدا برای آینده فرزندان توکل کنیم:
به جای رنج بیفایده برای انباشت مادیات برای آنها، خدای متعال را برایشان ذخیره قرار دهیم.
به نظر میرسد که، هدفمند ساختن کار از طریق جهتدهی آن به سمت رضایت خداوند و ذخیره برای آخرت است که میتواند به آن معنا و ارزش ببخشد و احساس لذت و شادابی را جایگزین کلافگی و خستگی صرف ناشی از تلاش مادی بیهدف کند.