برای کسی که همیشه یک پایش بیرون منزل بوده، خانه نشینی مانند قرار گرفتن در قفسی است که آفتاب هم با او قهر کرده است. بعد از وقت اداری نیم ساعتی بیشتر فرصت در خانه ماندن نبود و این فرصت را نیز در اختیار شکم مبارک می گذاشتیم و بعد از آن با بلند شدن صدای قران از بلندگوهای مسجد راهی می شدیم. ساعتی در مسجد کنار جوانان و نوجوانان خوش بودیم و بعد نانوایی و خانه و فیلم و کل کل با بچه ها.
شاید قدر ندانستیم و غر زدیم. اما به هر حال چند مدتی است که قرنطینه شده ایم و حالا نوبت تبدیل تهدید به فرصت است. وقتی از زوایای مختلف به کرونا و درد سرهایش نگاه می کنیم به نتایج جالبی می رسیم که یکی از آنها از درجه اهمیت بیشتری برخوردار است. مطالعه زندگی، دقت و بازبینی عمیق در سبک زندگی ای که غربی ها برای ما برنامه ریزی کرده اند.
حدود دو هفته است که زن و بچه ما در قرنطینه هستند. نهایت بیرون رفتنشان در پارکینگ منزل است و نهایت تفریحشان فیلم و سریال. چرا؟ چون تا وقتی که ما بیرون از خانه سرگرم هستیم نمی دانیم که آنها چطور این زمان های طولانی در منزل را می گذرانند. چرا وقتی ما به منزل می آییم همسرمان کمی بهم ریخته است و شاکی از شیطنت دو پسر بچه که واقعا از در و دیوار هم بالا نمی روند.
این دو هفته زمان خوبی بود برای اینکه خوب بچه ها را تحت نظر بگیریم و مشکلات زمان های خلوت همسرم با بچه ها را بررسی کنم. بچه ها از صبح که بیدار می شوند یا مشغول خوردند یا سروکله زدن باهم یا تماشای فیلم و یا فوتبال در گذرگاه و نقطه استراتژیک منزل. بچه ها لحظه ای از جلوی چشم مادرشان دور نیستند و آن بنده خدا به هر طرف که رو کند کسانی را می بیند که به جان در و دیوار و تمیزی خانه افتاده اند.
حال چه کنیم که مقداری از این فشار و استرس و دردسرها کم شود. کتاب فروشی شهر بهترین مکانی بود که می توانست مقداری این مشکلات را حل کند. آقا مجتبی را با شش جلد کتاب رمان نوجوان سرگرم کردیم و انصافا در مدت یک هفته کتاب ها را خواند. آخر شب ها می دیدم که کتاب را برداشته و دارد با شوق مطالعه می کند. حالا می ماند آقا مصطفی که مشکل او هم با انیمیشن جذابی مانند بچه رییس تا حدودی حل شد. خانم خانه هم مقداری از سرشلوغی اش را کاهش داده و حالا کتاب می خواند.
مشکلی که این روزها گریبان ما را گرفته ارتباط زیاد بچه ها با موبایل و کامپیوتر است. آقا مجتبی که مقداری بزرگ شده حالا دوست دارد هری پاتر ببیند و شبها پای سریال فرار از زندان که اصلا متناسب سن او نیست بنشیند. آقا مصطفی هم به تبعیت از او یا با گوشی مشغول ماشین بازی است که فقط به در و دیوار به زند یا تماشای فیلم تگزاس با بازی پژمان جمشیدی.
در زمان باز بودن مدارس نیمی از وقت آقا مجتبی در مدرسه می گذشت و وقتی می آمد درس و خستگی امان نمی داد که بخواهد مشغول کار دیگری باشد و در زمان حضور آقا مجتبی در مدرسه، خانم خانه آقا مصطفی را به طور کامل پوشش می داد اما این تعطیلی ناگهانی مدرسه و قرنطینه باعث شده کمی برنامه ها دچار ایراد شود.
قرنطینه برای هر که سود نداشت من فیضش را بردم. فرصت مطالعه بیشتری پیدا کردم و کتابهای جدید تری به کتابخانه ام اضافه کردم و حالا مانده برنامه ریزی برای عید و تعطیلاتی که امسال جز با کتاب خواندن پر نخواهد شد.
سلام
پس شما هم خونه نشین شدی آقامحمد
ولی آفرین که مثل همیشه از وقتتون بهترین استفاده رو می برید :)
راستی من تو این مدت فکر می کردم شما یه پسر داری و یه دختر، اما امروز متوجه شدم خدا دو تا پسر گل بهتون لطف کرده :) ایشالا همتون در کنار هم خوب و خوش و سلامت باشید :)
التماس دعا داریم آقا محمد :)