وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب

من کیستم

چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۱۷ ق.ظ

من یک کتابخوانم. بشدت تنبل. گاهی اطرافیانم من را منظم می بینند و این برای خنده یک ماه من کافیست. شاید حرکتی منافقانه داشته ام. نمیدانم! 

من در روز بشدت درگیر اینستاگرام هستم. ولگردی می کنم. با اینکه هزار نفر را نصیحت کرده ام و خیلی ها را از این محیط دور کرده ام اما خودم با نسخه ی شفابخشم سرطانی شده ام. 

زمانی بشدت میخواندم. الان هم می خوانم. خیلی زیاد ولی نه آدم سابق هستم نه حس و حال بودن آن فرد را دارم. 

می خواهم کمی خودم را برای شما تعریف کنم و درسهایی در این تعریف وجود دارد که شاید بعدا که خودم به آن رجوع کردم پشیمان شدم و مجبور به حذف پست. 

محمد برزین هستم. بزرگترین افتخارم و برترین چیزی که آن را باخودم یدک کش می کنم مداحی برای خاندان پیامبر است. نه مداح نیستم و خودم را مداح نمی دانم. جایی که حاج منصور ارضی و حاج محمود کریمی در آن مداحی می کنند ما را چه به این یدک کشی. مانند این است که مورچه ای بخواهد هواپیمایی را از باتلاق بیرون بکشد. میخوانم برای اهل بیت. ریا و این ها هم سرجایش که الان حال رسیدگیش را ندارم. 

کتاب میخوانم. نیمی از کسانی که من را می شناسند و کمی آدم حساب می کنند برای مطالعه زیاد در زمینه های مختلف است و الحمدالله کسی نمیداند که این همه خواندن هیچ فایده ای برای انسان شدنم نداشته و هر چه نویسندگان تلاش کرده اند نتوانسته اند که ذره ای مرا در مسیر درست قرار دهند. 

اجازه بدهید بی محابا بنویسم. سر و تهش را بعدا درست می کنم. راستی شما هم بنویسید. از اساتید برتر جهان در این زمینه مطالب زیادی خوانده ام که نوشتن بی محابا چقدر در شکستن سد نوشتن موثر است. 

کجا بودیم؟ 

جانم برایتان بگوید که درهم میخوانم. تاریخی، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی و گهگداری کسب و کار و انگیزشی و خارجی و ایرانی و رمان. حالا شما ببینید چه بلایی به سر این مغز بی نوا می آِید. نه اینکه درهم خوانی بد باشد نه. افراد زیادی هستند در دنیا که درهم میخوانند اما روش خواندن را رعایت می کنند. شلخته خواندن هم  اصولی دارد که اگه رعایت نشود خروجی اش می شود کسی مثله من که نمی تواند در مورد موضوعی خاص بنویسد. 

از کتاب و کتابخوانی بیرون بیاییم به ورزش می رسیم. فوتسالیست با استعداد ولی رها کرده. رزمی کار بد بدن و خشک ولی رها کرده. مربی ای خندان و با تکنیک های مختلف در آموزش ولی رها کرده. کلا من خیلی محکم نیستم. زود رها می کنم. با اینکه به شدت استعداد دارم. 

مسئول برنامه ریزی مواد اولیه یک مجتمع تولیدی که اجازه تبلیغ برای آن را ندارم. به شدت از کارم متنفر هستم ولی این خللی در کارم ایجاد نکرده است. دقیق و بدون مشکل این مدت کارم را پیش برده ام . مدتی که حالا به سه سال رسیده است. مجتمع تولیدی که 70 درصد مواد اولیه آن خارجی است و دوندگی از بالا تا پایین آن کاری پیش پا افتاده است. در کنار مسئولیت تامین مواد چند سالی با اینکه انبار مواد اولیه را تحویل داده ام همچنان  جور آن را می کشم و سالی چند بار جهت انبارگردانی و کنترل مواد دست به کار می شوم . روز 28 اسفند سال 99 نیز ما را بی نصیب نگذاشتند و تا ساعت 9 شب مشغول بودیم و جور کشیدم چه کشیدنی.

بخشی از زندگی من کارهای فرهنگی است. از پایگاه بسیج گرفته تا هیات مذهبی. بشدت به نوجوانان و جوانان اعتقاد دارم. اهل میدان دادن هستم و نتایج خوبی را هم گرفته ام. امسال بازرسان بسیج وقتی با شورای پایگاهی غیر عادی با میانگین سنی 15 سال مواجه شدند کمی مانده بود که مجبور شوند با نیشگون خود را بیدار کنند. من اعتقاد دارم اگه بخواهد اتفاقی بیفتد همین نوجوانان و جوانان هستند که آن را انجام خواهند داد. سخت گیرم. بچه های مسجد من را با خنده ها و اخم ها دیده اند. می خندم و می خندانم. اما این برای زمانی است که قوانین زیر پا گذاشته نشود و اصول فراموش نشود. تنبیه می کنم ولی نه آن اندازه که خرابکاری به بار بیاید. 

بخشی از زندگی من خانواده هستند که دوست ندارم در مورد آن چیزی بنویسم. 

گوشه ای از زندگی م برادرانم هستند. شما بخوانید رفیق. کسانی که خیلی محدودند.  حتی از تعداد انگشتان یک دست هم شاید کمتر. بشدت دوستشان دارم. برایشان دست به خیلی کارها می زنم. این ها کسانی هستند که تست های مختلف را رد کرده اند. امتحاناتی که خیلی ها رد شده اند. من قوانین خودم را دارم . با کسانی که دوست داشته باشند کنارم باشند شرط می گذارم. رده سنی هم ندارد. از میثم متولد 1368 تا مهدی متولد 86 چند قانون ساده را باید عمل کنند. نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر، درس و تحصیل. همین. خیلی ها همین شروط ساده را نمی توانند اجرا کنند. راستی یک قانون دیگر هم وجود دارد که کار کمی سخت می کند. خبرگیری. هیچ وقت دوست نداشتم از این دسته از اطرافیانم بی خبر باشند. اصرار به دیدار حضوری ندارم. ولی در این دنیای ارتباطات که کانالهای خبرگیری بسبار زیاد است اگر کسی کم کاری کند خیلی ... 

و زندگی شما هم پر از این نقشهاست که شاید برای دیگران شنیدن و خواندن آن جالب باشد. 

بنویسد. 

 

  • محمد برزین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی