وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب

۲۴ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

گاهی یک دفترچه یادداشت ساده و یا حتی یک کاغذ مچاله شده می تواند اتفاقی را رقم بزند که قویترین تکنولوژی های امروزی و به حساب خودمان مدرن قدرت آن را ندارد.

  • محمد برزین

 چند لحظه برای فکر کردن به این جمله وقت بگذارید. 

* افراد موفق دست به کار می شوند!

  • محمد برزین

بسم الله الرحمن الرحیم

 

طلیعه

مدیریت، واژه ایست که تعاریف زیادی از آن شده و هر کس در گوشه و کنار دنیا تعریفی ارائه داده و با توجه به اینکه انسان از انواع گل ها  ساخته شده و هر شخص بسته به جغرافیایی که در آن زندگی میکند متفاوت است کتب فراوانی به این مقوله پرداخته

  • محمد برزین

دقایقی در زندگی همه انسان های قرن بیست و یک وجود دارد که به معنای واقعی کلمه بیهوده از دست می رود. شاید عده ای فکر کنند که می خواهم دوباره لوله تفنگ نقد را به سمت تلگرام و اینستاگرام بگیرم

  • محمد برزین

چقدر ایالات متحده آمریکا می شناسید؟ 

در این چند ماه محور مطالعات خود را شناخت غرب قرار داده و کتاب های متفاوتی را خوانده ام، از کتاب های

  • محمد برزین

این پوستر رو در زمان اعتکاف برای هیات استفاده کردیم. قرار بود سرگروه ها در مورد این موضوع با اعضای تیم شون حرف بزنند. اصل طرح این است که بتونیم بچه ها رو با شهدا آشنا کنیم و ارتباط دائمی رو برای آنها بوجود بیاوریم.

  • محمد برزین

داشتم به زمین و زمان بد و بیراه می گفتم. به قول معروف آمپر چسبانده بودم و اگر کسی پیدا می شد که سر دعوا را وا کند مطمئنا الان مراسم سومش به عنوان قاتل دعوت بودم.

  • محمد برزین

من به خاطر شرایط اجتماعی ام با جوانان و نوجوانان زیادی برخورد دارم و از طرفی چون به دهه چهارم زندگی ام نزدیک می شوم همسن و سالان زیادی دارم که ارتباط نزدیکی داریم و شاید در اکثر مواقع این سوال بین مان مطرح شده که آخرین کتابی

  • محمد برزین

در پست قبل در مورد افول روز افزون جمعیت مسجد محله مان توضیح مختصری دادم و حالا به ریشه های اصلی آن می پردازم. قبل از بیان دلیل این نکته را متذکر شوم که روزی این مسجد جزءِ نمونه های استانی از نظر کار فرهنگی بود. 


همچنان که برای شکوفایی مسجد دلایل و راه های زیادی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد عایت نکرد مواردی ساده می تواند اتفاقاتی را رقم بزند که به حالی شدن مسجد ختم خواهد شد. برای شروع می خواهم مهمترین دلیل این اتفاق را یادآور شوم. 



امام جماعت؛ یکی از ارکان اصلی مسجد است که تامین خوراک فکری و زمینه سازی ظهور و بروز اخلاق معنوی یکی از وظایف ایشان است. امام جماعت مسجد فردی با سواد، شناخته شده و بااخلاق است اما این فاکتورها که به ظاهر خیلی هم مهم هستند نتوانسته حتی اندگی از مشکلات را حل نماید. نمازجماعت های طولانی البته برای جایی که بیشتر افراد آن را قشر کارگر و جوان و نوجوان تشکیل می دهند یکی از دلایل حضور کمرنگ جوانان شده است. نماز جماعتی طولانی با تعقیبات بعد از نماز که از آن هم طولانی تر است و اصرار بر خواندن نافله مغرب و کلی دعای بین نماز که اگر این موارد را با سخنرانی بین نماز مزین کنیم می شود نیروی گریز مرکزی که دیگر با زنجیر هم نمی توان جوان  را به مسجد کشاند. 


یکی از فاکتور های مهم امام جماعت در این عصر باید دم خور بودن با مسجدی ها باشد بالاخص قشر جوان. متاسفانه ما چنین چیزی را دراین ده سال مشاهده نکرده ایم. عزیز ما در اکثر موارد با تاخیر در نماز جماعت حاضر شده و بعد از نماز اگر برنامه خاص نباشد مسجد را ترک می کند و تنها راه ارتباطی ایشان با مردم تنها سخنرانی می باشد که آنهم یک طرفه است. جوانی مرحله ای از زندگی است که مورد توجه قرار گرفتن بیشتر از بقیه دوران زندگی اهمیت دارد. ما در سالهای گذشته امام جماعتی داشتیم که حاشیه اش بیشتر از اصلش بود ولی انقدر با جوانان نشست و بخاست داشت که شاید آن حواشی کمتر به چشم آمد. 


موضوع بعدی که بشدت در این سالها ذوق انسان را جریحه دار می کند انتخاب موضوع سخنرانی است. به عنوان مثال شب عاشورای سیدالشهدا موضوع صحبت مسجد ما مسائل زناشویی بود و این تنها سخنرانی ای که در ذهن من نقشه بسته چون به شدت اعصابم را خرد کرده بود. انتخاب موضوع نشان دهنده دقت نظر است، نشان از عقبه فکری ای دارد، نشان از برنامه ریزی حساب شده است، اما جوانان در این مسجد چنین چیزی را مشاهده نکرده اند. 


مسجد ما از مساجدی است که شاید بیشترین تعداد طلبه را داشته باشد با این وجود شب هایی که امام جماعت به مسجد نمی آیند از نداشتن امام جماعت جایگزین دچار مشکل می شویم. عدم تعامل، برنامه ریزی، همراهی و دغدغه تربیت از معضلاتی است که موجبات بوجود آمدن چنین شرایطی را فراهم کرده است. 


ادامه دارد... 



  • محمد برزین

مسجد محله ما رسما خود را به عنوان خانه سالمندان معرفی کرد. هر روز بر تعداد صندلی های سفید مخصوص نمازگذرانی که توانایی ایستاده نمازخواندن را ندارند اضافه می شود. هر روز رغبت عده ای جوان برای آمدن و کار کردن در مسجد کم می شود. حدود ده سالی است در این مسحد اتفاقی رقم نخورده است. البته ناگفته نماند در مباحث جهادی رتبه یک در سطح استان داریم و می توانم به قاطعیت اعلام کنم محله ای اندازه محله ما جوان جهادی ندارد. 



گروه های جهادی شانه به شانه هم کار می کنند و مشکلات و معظلات محله های سیل گرفته و زلزله زده از آق قلا تا سرپل ذهاب را سامان داده اند اما ... 

بگذارید بگویم گروه های جهادی ما طوری در جهاد غرق شدند که مسجد را کاملا خالی کردند. هر روز کسی تیم جهادی را تشکیل میدهد و راهی دیار عاشقان می شود و شعار سوی دیار عاشقان را سر می دهد. جهادی های ما این نکته را فراموش کردند که بعد از جهاد سری به مسجد هم بزنند. عده ای از سرگروه های جهادی که رنگ مسجد را هم نمی بینند. دلیلش را نمی دانم اما هر چه هست این ضعف را نمی شود پوشاند. 


امشب که شب شهادت امام صادق علیه السلام است به مسجد رفتم و نیتم هم کاملا مشخص بود. چون در این جور شبها نه مسجد مداح پیدا می شود نه جوان. بعد از نماز امام جماعت مراسم شروع شد و یکی از پیرغلامان شروع به خواندن کرد. خدام هم طبق همان عادتی که ما مدتی آن ها را ترک داده بودیم اول مداحی شروع به پذیرایی و پخش چای کردند و آن بنده خدا برای خودش می خواند آن جماعت در حالی که چای و خرما میل می کردند  به طور طبیعی مغزشان از شنیدن درست عبارات ناتوان شده بود. در حین خواندن یکی از مستمعین دو الی سه بار به پیرغلامی که در حال خواندن بود تذکر داد که تمام کند. در انتهای مداحی آن بزرگوار روحانی مسجد که از این حرکت آن مستمع ناراحت شده بود رو به جماعت کرده و گفتند: هر کسی خسته شده و یا کار دارد می تواند جلسه را ترک کند. این در حالی است که واقعا تازه ده دقیقه جلسه شروع شده بود. 


بعد آن بزرگوار هم ما چند دقیقه ای که از حوصله جماعتی که بین شان دو با سه جوان دیده می شد خارج نشود مداحی کردیم و جلسه روضه به پایان رسید. خلاصه اینکه اوضاع اصلا رو به راه نیست. 



البته این را بگویم که افراد مسن برکت محافل هستند. 

  • محمد برزین