خانه عشق ...

هر فردی تعریف های متفاوتی از عشق را ارائه میدهد و دانستن این که معنای واقعی این کلمه چیست مقداری سخت شده است .

برای مثال شما خواننده عزیز تعریف خودتان را از عشق بنویسید.

افراد عشق را با نگاهشان معنی میکنی، یعنی نوع نگاهشان تعیین کننده معنا و مفهوم عشق است و البته چون فاکتور تفکر در انسان ها شکل و شمایل خاص خودش را دارد افراد بر اساس خاطرات خود عشق را ترسیم و تدوین میکنند.

عشق برخی افراد آرام است یعنی همیشه در حال خلوت با او هستند و حرفهای ناگفته زیادی با او دارند که فقط در خلوت میتوانند آن را بیان کنند، در عوض عده ای عشقشان هیجانی است و جلوه گری خاصی در این بازی دارند. جا و مکان نمیشناسند و خلوتشان در شلوغی امکانپذیر است . این دو نمونه، از ساده ترین نمونه ها بود و حتما افراد مختلف نمونه های زیادی را میتوانند مثال بزنند مانند شما!

اما من عشق را در خانه ای دیدم که بسیار از آن گفته اند ولی ابعاد عاشقانه آن مغفول مانده است. از رنج ها و درد ها و شب بیداری ها و گریه ها و زخم های آن گفته اند اما جریان محبتی که در آن خانه جاری بود از دیدگان مخفی ماند .

این جملات را در ذهن خود تصویر سازی کنید .

بعد از چند هفته از بستر بیماری بلد میشود و با دستان لرزان و خسته شروع به انجام کار خانه میکند. همسر او که هنگام ورود به خانه با این صحنه مواجه میشود خدا را به خاطر بهبود حال یارش شکر میگوید اما، چند کلمه کافیست تا ستون های مستحکم امید پهلوان به لرزه بیفتد.

- آقای من! برای چند روز نان پخته ام و بچه ها را شسته ام و ...

بچه ها صحن اتاق را ترک میکنند ...

-عموزاده گرانقدرم! بی تردید مرا در زندگی خویش انسانی راستگو و درست کردار و امانت پیشه یافته و ذره ای از این روش پسندیده به دور ندیده ای، آیا چنین بوده است ؟

-پناه بر خدا، به خدای سوگند که تو ای دخت گرانمایه ی پیامبر ! داناتر و پرواپیشه تر و گرامی تر و خداترس تر از آن هستی که من وجود گرانمایه ات را جز آن چه گفتی بنگرم و یا به خاطر ناسازگاری با خود مرود نقد و سرزنش قرارت دهم ...

دست در دست هم ساعتی برای فرق گریه کردند و پهلوان سر همسر مهربان خود را به سینه چسباند و فرمود : بانوی گرانمایه ام و مادر فرزندانم هر وصیتی را بگو و یقین بدان به آن وفا خواهم کرد.

خانه علی و فاطمه علیهم السلام جایی است که میتوان در آن عشق را فهمید و با تمام وجود درک کرد.