وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در مهر ۱۴۰۱ ثبت شده است

میدان را چطور می بینید؟ هر روز در فضای مجازی شهری سقوط می کند. کشته های فراوانی روی دست نظام می ماند و درماندگی برای جمهوری اسلامی به اوج خودش رسیده است. 

از کوچه های پایین شهر شروع می کنیم خبری از همان اتفاقات گذشته نیست. مردها صبح زود با کیسه ای که لباس کار را در خود جای داده از خانه خارج می شوند و سرچهار راه منتظر می مانند تا کارفرمایی به دنبال نیروی کار پا به میدان بگذارد. فقر وجود دارد. کمی و کاستی بیشتر شده. سالهاست که مردم می گویند که جنگ تمام شده و انتظار رفاه دارند ولی خبری نیست لااقل برای همه این خبر نیست و عده ای همچنان در فقر مانده اند. اگر حرف هایم را متوجه نمی شوید صحیفه بخوانید. امام عاشق این پابرهنه ها بود. امام خود را خادم این پابرهنه ها می دانست. 

کمی بالاتر در محله های متوسط کارمند داریم و مدیران سطح پایین که صبح زود از خانه به در می شوند تا درمحل کار خود حضور پیدا کنند. زندگی دراین قسمت شهر متوسط است. این اعتقادات کسی که میگوید همین الان ما در جنگ هستیم. شاید از بمباران اتمی خبری نباشد ولی در جنگ چه بسا سخت از دفاع مقدس قرار داریم و تعداد شهدایی که حالا نوجوانان و نونهال هم بینشان کم نیست. جنگ است. کوچک و بزرگ نمی شناسد. در این میدان اعتقادات را می زنند. امید را می زنند. معیشت را می زنند. 

شهر قسمتی دیگر دارد. یا مرفه اند یا مرفه. بی درد هستند یا نه را خدا می داند. چطور به رفاه رسیده اند را خدا می داند. برخی خودساخته اند و با کار و تلاش  به این رفاه رسیده اند و نوش جانشان. برخی مدیران و مسئولانند که اگر جایشان همان باشد که باید، نوش ولی اگر نیست که در اکثر موارد نیست حناق (هناق و هناغ ، حناغ(حوصله جستجو ندارم)).

 در شهری کوچک فاصله طبقاتی داریم. وقتی فاصله طبقاتی چنین حدت و شدت و نمایی دارد یک جای کار بشدت می لنگد. من اعتقاد دارم در جنگیم . اما چرا فقط بخشی از جامعه در جنگند و همان ها که با پوست و استخوان جنگ را درک می کنند اسلحه بدست می گیرند و در مقابل دشمن می ایستند و همان هایی که رفاه به هرزگی کشانده شان فریاد می زنند و سیاه نمایی می کنند و از دشمن دعوت می کنند. فاصله طبقاتی ایجاد شده حاصل چیست؟ 

  • محمد برزین

این روزها در شبکه های اجتماعی شاهد لجن پراکنی به سبک و سیاق و شیوه ای قدیمی بوده ایم. شیوه ای قدیمی که برای اجرای آن از ابزارهای جدید استفاده می کنند. سرعت انتقال آن چند هزار برابر بیشتر و اثرگزاری آن در صورت نبودن بصیرت خیلی بالا. دین اسلام این روش را مزمت میکند اما نمی شود تاریخ را فراموش کرد که عده ای مسلمان نما حدود ۱۴۰۰ سال پیش از همین شیوه برای تخریب چهره اول جهان اسلام بعد از نبی مکرم صلوا الله علیه استفاده کردند. 

شیوه چیست؟ دروغ پراکنی و سوار بر بی بصیرتی با استفاده از تکنولوژی روز دنیا. معاویه لعنه الله در سال های حکومت خود در شام با استفاده از رسانه (منبری ها)و پول جوری میدان داری کرد و جولان داد که مردم اولین نمازگذار بعد از پیامبر صلوات الله علیه را بی نماز خواندند و سال ها در هر کوی و برزنی دهان به لعن و نفرینش باز نمودند. 

مولا در بازگشت از صفین و بعد از آن اتفاق و غربال ناگهانی، باید روشنگری کند. صفوف مردم شکل گرفته و مولا خیلی کوتاه و در چند جمله مردم را آماده می کند برای رویارویی متفاوت. حرف از جنگ نرم است. مبانی جنگ نرم را باید تبیین کنند. جنگی که تا آن روز کسی به آن نپرداخته بود. دشمن فهمیده در میدان واقعی حریف نمی شود. میدانی که در آن مالک قدم می زند چه جای ماندن. 

این میدان حربه ای دیگر می طلبد. مولا در هرزمانی و متناسب با شرایط بارها رسالت خویش را انجام بده است.  این قدر این مسآله حائز اهمیت است که قسم به خدا در ابتدای کلام مولا قرار می گیرد. فرمودند: به خدا سوگند معاویه زیرک تر از من نیست. ولی او پیمان می شکند. (به راستی چرا کلام به این واضحی را نمی فهمیدند؟) و گناه می کند. و اگر زشتی حیله و پیمان شکنی نبود من از همه زیرک تر بودم.

امروز بر کسی پوشیده نیست که شبکه های اجتماعی که میدان اصلی دشمن در ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی است از هیچ عملی کوتاه نمی آید و تمام توان خود را برای تخریب و از بین بردن اعتماد مردم نسبت به اسلام و جامعه اسلامی به کار برده است. 

ما سربازان همان رهبری هستیم که دقت موشک ها در اصابت به اهداف نظامی را مهم می داند و فرموده اند: چراکه اگر دقت موشک‌ها پایین باشد، ممکن است به جای اصابت با اهداف نظامی، بر روی خانه‌های مردم فرود بیاید و ما هرگز برای کشتن مردم بی‌گناه برنامه‌ریزی نمی‌کنیم. لذا به خود اجازه نمی دهیم در فضای مجازی نیز ذره ای از سیره مولا کوتاه بیاییم و برای اثبات حقانیتمان از دروغ استفاده کنیم. 

  • محمد برزین

کافیه چند روز صبح زود از خواب بیدار بشی. می بینی یه سری کارها رو خیلی روتین میری سراغش که اگه در زمان دیگه ای بیدار می شدی اون کارها رو انجام نمی دادی. 

در مورد اثر دومینو چیزی می دونی؟ 

شما وقتی یک رفتارت رو تغییر میدی رفتارهای دیگه ت دچار تغییر میشن. چون رفتارها در هم تنیده اند. رفتارها به هم زنجیر شدن. هر رفتار جدیدی رو انجام میدید در نظام ذهنی شما هم یه تغییری به وجود میاد. 

یه تعریف از اثر دومینو هست که می تونه راهگشا باشه. اثر دومینو بیانگر اینه که با تغییر یک رفتار، تاثیر اون به صورت زنجیره ای از بازخوردها سایر رفتارهای مرتبط رو هم تحت تثیر قرار میده. 

نکته کلیدی در اثر دومینو اینه که نباید انتظار داشته باشی دومینو برات بوجود بیاد. شما باید در ابتدا دومینوی خودتون رو به وجود بیارید. مثلا زنجیره ای از سحرخیزی, انجام کارها بر اساس اولویت در زمان مناسب ، مطالعه و بروزرسانی خودتون و ... اینها در کنار هم باعث شکستن سد هایی چندین برابر بزرگ تر از چیزی میشه که توی مخیله خودتون هم نمی گنجید که روزی بتونید از اون عبور کنید. 

چکار کنیم برای ایجاد دومینو!؟

از چیزایی شروع کنید که بیشترین انگیزه رو به شما میدن .از رفتارهای کوچیکی شروع کنید که که می تونید مدام اونها را انجام بدید. 

حرف آخر؛ تداوم تدوام تداوم

  • محمد برزین

ما باید تمام عشقمان به خدا باشد نه تاریخ 

خط به خط پیام پر است از ایمان. پر از است ندیدن ها. مملو از خدایی بودن و خدایی دیدن. به راستی یک انسان چقدر می تواند خدابین باشد که در جنگی نابرابر که حدود 40 کشور دست به دست هم داده اند تا کشوری تازه متولد شده را زمین بزنند بایستد و بگوید شما در سال هایی نه چندان دور باید ناوهای خود را از کف خلیج فارس بیرون بکشید. 

و ما همچنان نمی دانیم آن پیرمرد چه می گفت. 

با عشق تقدیم به آقا روح الله 

  • محمد برزین

عمیقا باید به این باور در کتابخوانی برسیم که اگر رابطه ای بین خوانده های جدید و قدیم ایجاد نکنیم شکست خورده ایم. اتصال این دو ارتباط پیچیده ای باتفکر و رجوع به دست نوشته ها و حاشیه نویسی های گذشته نیز دارد. 

وقتی مطلب جدیدی را مطالعه می کنید و موضوعی را در ذهن شما روشن می کند اجازه ندهید رها شود و در آسمان محو گردد. بلافاصله درباره آن و رابطه اش با مفاهیم قبلی بنویسید. 

برای رسیدن به درک عمیق چاره ای جز این نداریم، تفکر، ایجاد رابطه بین دانسته و تجربیات 

  • محمد برزین

از چیزهایی که می خوانی یادداشت برداری کن. مدل یادداشت برداری به ذوق و سلیقه و روش بازخوردگیری خودتان بستگی دارد. اگر به دنبال ماندگاری مطالب در ذهن خود هستید این نکته را جدی بگیرید. 

این کار برحسب نوع محتوا متفاوت است. کتاب صوتی، کتاب چاپی، ویدئو و هر رسانه ای که محتوایی را ارایه می دهد که برای شما ارزشمند است و نیاز به مرور دارد را به روش خودتان با هر ابزاری که فکر می کنید اثرگزاری بیشتری دارد یادداشت برداری کنید. 

اورنوت، دفتر کاغذی، برچسب های آنلاین و کاغذی هر کدام حس و حال متفاوتی را ارایه میدهند که این خود نشانه مدل اثرگزاری آنها نیز می باشد. 

  • محمد برزین

با جیمز کلیر وارد مرحله دیگه ای از زندگی شدم. مرحله ای که تغییرات اساسی و بنیادین را بوجود آورد. شاید شما هم این نویسنده را با کتاب عادت های اتمی شناخته باشید. کتابی که قدم به قدم به صورت کاملا علمی بحث ایجاد عادت های جدید و نهادینه کردن را آموزش داد. 

ساعت های زیادی از زندگی ما بخاطر نبودن عادت های درست به باد فنا رفت. این در حالی است که اگر کمی همت داشتیم و عملی را به عادت تبدیل می کردیم چنین زحماتی را متحمل نمی شدیم. 

بگذریم . حالا جیمز کلیر با کتاب دیگرش مرا شگفت زده کرد. از رسم امانت داری اش در ارائه مطلب که در پاورقی طوفانی به پا کرد تا ارائه مطالب به صورت کاملا علمی و از همه مهمتر تجربه شده. 

در ابتدای کتاب نویسنده یک باگ بزرگ را حل می کند. تیتر بخش اول کتاب خواننده را تحریک می کند که ادامه دهد. «هفت راه برای بهتر به خاطر سپردن کتاب ها». در پاراگراف اول بعد ازکلی ناز و کرشمه جمله پاتریک اوشانسی را توضیح میدهد که گفته است: مطالعه گذشته را تغیییر می دهد. 

«البته این حرف زمانی صحیح است که دانش و بینش حاصباز کتابها را ملکه ذهن تان کرده باشید . دانش زمانی رشا می کند که نهادینه شده باشد. به بیان دیگر مهم خواندن کتاب های بیشتر نیست ،بهره برداری بیشتر از آنهاست. 

 

  • محمد برزین

من عاشقانه های خودم را دارم. مانند شما و هر انسانی که در این کره خاکی زیست می کند. گاهی نگاه میکنم می بینم شرط چهارم کمی بی انصافی است و البته کمی سخت گیرانه. اصلا چرا باید این شرط وجود داشته باشد. چرا ؟ مگه من کی هستم ؟ تخم دو زرده می گذارم؟ غول چراغ جادو هستم ؟ 

این شرط قدیمی بود و بعد از اصلاح و چند بار تغییر با کمی فکر و بررسی از شروطم حذف کردم. شرط چهارم «بی خبر نباشم ازت». همیشه دوست داشتم اگه کسی کنارم قرار گرفته یا به عنوان متربی یا دوست یا رفیق از حال و احوالش بی خبر نباشم. شاید برایت سوال پیش بیاید که چرا. 

در پست شرط اول گفتم که من انسان های محدودی را در اطراف خودم دارم که باهم ارتباط گرم داریم. خیلی کمتر از چیزی که فکر می کنید. 5 سال را فقط با یک نفر گذراندم و بقیه انگار وجود خارجی نداشتند. بودند ولی در حد دیگران. بحمدالله کار به ثمر نشست و حالا کمی تعداد بیشتر شده. 

در طول روز به اطرافیانم فکر می کنم. آینده شان برایم مهم است. وقتی که می گذارند عزیز است. خودشان محترمند و انچه خوراک ذهنشان می شود از سمت خودم باید حساب شده باشد. کم همدیگر را میبینیم ولی آن مقدار کم باید حال خوب کن باشد و شیرین و اثرگزار. 

بی خبر بودن در عصر ارتباطات خنده دار است. من کاملا گارد دارم در مورد اینکه نتوانستم خبری بدهم از وضعم. باور کنید که من اول صبح که بیدار می شوم یادشان میکنم. گاهی پیام میدهم. گاهی نکات لازم را که چند هفته در موردش سکوت کرده ام و حالا به پختگی ذهنی رسیده و به دور از هیجانات اولیه است را گوشزد می کنم. کلمات جادویی که بار فراوانی دارد و خودم بارها اثرش را دیده ام را تقدیم میکنم. 

شاید برخی فکر کنند که دوستانم مجبورند در کنار من ساعت بزنند مانند یک کارمند. اما واقعا اینطور نیست . من خودم اینکار را سالها و در همین روزها با عشق انجام میدهم. این تکنیک که اول صبح «کسی را که دوست دارم »خوشحال کنم را بارها انجام داده ام. دلیل این کار را برای بچه ها توضیح داده م الحمدالله گاهی بچه ها چنان سبقت می گیرند که شرمنده شان می شوم. 

قبل اینکه شمشیر بروی این حقیر کمترین بکشی بگویم که این شرط را همانطور که بالا توضیح دادم برداشتم و دیگر چنین شرطی وجود ندارد. ولی خودم را مقید می دانم و به خودم می گویم که محمد با یه پیام ساده اول صبح هم حالشان را خوب کن هم خبر بده که سلامتی تا اگر نگرانی ای وجود داشت حل شود. 

نمونه پیام اول صبح! 

سلام داداش جانم 

صبحت بخیر 

دلت آروم 

حال خوب

نفست حق 

سرت بالا

چشمات روشن 

دستات گره گشا 

پاهات در مسیر حق 

گوشات شنوا 

ان شاء الله به همین زودی باهم کربلا 

خیلی خیلی خیلی خیلی دلتنتگم 

و خیلی خیلی خیلی دوست دارم 

ادامه دارد... 

  • محمد برزین

خیلی ساده است. سکوت

این سکوت چه برکاتی که ندارد. من صمت نجا. هر که سکوت کرد نجات یافت. 

وقتی با برخی دوستان در مورد اتفاقات این روزها حرف میزنم پیشنهادشان سکوت است و تماشا. امیدوارم این پست من به چشمان مبارکشان نیاید که این کارشان را از کار توابین پست تر و بدتر می دانم. البته نظرشان محترم.  دلیل این سکوت را که جویا می شوم چیزی نیست جز نداشتن سواد رسانه. آنها در هجمه اخبار غرق شده اند. قدرت تصمیم گیری را از دست داده اند و مانند همیشه اولین پیشنهاد مغز که همان راحت ترین است را می پذیرند، همان سکوت. 

پرچم ایران را آتش زده اند. قران و پرچم سیدالشهدا. مانند یبوست زده ها هاج و واج نگاه می کنند. گاهی که لب به سخن وا می کنند حرف هایی می زنند که نشان از دست دادن هویت است و دلیل همان هجمه ها. 

حضرت آقا جمله ی عجیبی دارند. می فرمایند خود را به صلاح زره قرآن و نهج البلاغه تجهیز کنید. وقتی این روزها را میبینم بیشتر به این نداشتن این صلاح قدرتمند پی می برم. ما از قران و نهج البلاغه دوریم که حال و روزمان این است. 

حالا چه کنیم؟ جواب را خود آقا چند ماه پیش فرمودند. جهاد تبیین. به جهاد تبیین در پستی مجزا خواهم پرداخت. 

یکی از لازمه های جهاد تبیین نگاه درست به مسائل است. مثال ساده اش می شود اینکه دشمن از تمام حربه ها استفاده می کند و تنها در یک جبهه تسلیحات خود را به کار نمی بندد. حالا فکر کنید شما برای مردم میخواهید از مسئله ای را تببین کنید و تنها به یک جنبه از موضوع بپردازید. نگاه درست یعنی دیدن کل میدان. نگاه عمیق به مسائل. تحلیل بر اساس واقعیات و با توجه به گذشته و سابقه دشمن. 

  • محمد برزین

متن پایین نوشته استاد شاهین کلانتری است. من هر بار که نوشتن دور می شوم به نوشته های او پناه میبرم که مرا برگردانند. از خواندن لذت ببرید. نوش جان چشمان ارزشمندتان. 

در طول روز، وقتی به بن‌بست می‌خوری چه می‌کنی؟

  • نق می‌زنی؟
  • چرت می‌زنی؟
  • با دیگران گپ می‌زنی؟
  • توی سر خودت می‌زنی؟
  • توی موبایل پرسه می‌زنی؟
  • گشتی در کوچه و بازار می‌زنی؟
  • همه‌ی موارد؟

اما یک کار دیگر هم می‌توان کرد.

«با او حرف بزن (Talk to her)»

(این اسم یکی از فیلم‌‌های درخشان پدرو آلمادوار است.)

با او حرف بزن، با خودت، انگار که با دیگری سخن می‌گویی.

با صدایی از بیرون، مسیر خودگویی درونی‌ات را تغییر بده.

با او حرف بزن.

  • محمد برزین