محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

سلام خوش آمدید

۱۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

خدایا آخرین باری که صدایت زدم را یادت هست ؟ 

چقدر این سواله احمقانه آرامم میکند 

چقدر بیشتر به کوچکی خودم پی میبرم 

به اینکه تو هر روز نزدیکتر شدی و من هر روز دورتر ... 

آخرین بار را به یاد ندارم چون از عشق فقط لافش را دارم 

و تو هر روز آخرین صدای صبط شده ی مرا برای ملائکه ات پخش میکنی و مباهات به داشتن چنین بنده ای ... 

و تو خوب میدانی که من نه آنم و تو نه آن ... 

گلویم را صاف میکنم 

شما هم خوب ضبط کن 

میخواهم جمله ای کوتاه بگویم که به قول برنامه نویس ها در حلقه لووپ قرار بگیرد 

خدایا آماده ای ؟!!!

الهی دورت بگردم .



  • محمد برزین

دیشب تا آخر شب مشغول تحقیق بودم در مورد مطالعه و ترویج کتابخوانی اما کو یه سایت خوب ! 

همه دیمی یه حرفی میزنند و هیچ کدوم یه مقاله علمی و کار تحقیق شده رو ارائه نمیدند . 

البته چند تا کنفراس برگزار شده بود که همه مقاله هاش پولی بود و باید کلی هزینه می کردی . 

بدترین چیزها به صورت رایگان در اختیار جامعه قرار میگیره اما مواردی که تاثیر مثبت زیادی داره از دسترس دور میشه . 

نکته جالب اینجاست که مردم یه چیزی در مورد کسب و کار شنیدن ! الان یارو فقط پست های وبلاگش رو نمیفروشه و گرنه همه چی توی این مملکت داره به فروش میرسه . 

عزیزان من یه خرده انصاف خوبه .




  • محمد برزین

درگیر پایان نامه ام و هر چی برا استاد مقاله بیس میفرستم رد میکنه ، من موندم و  ساینس دایرکت و وقت های در حال هدر رفت! 

البته اساتید دیگه هر چی دوستان دادن رو تایید کردن اما استاد ما نه اینکه خودش بچه درسخون بودند به این سادگی هر چیزی رو قبول نمیکنند . 

عزیزان !

برادران !

خواهران ! 

جرا در اوقات بیکاری برای من دعا نمیکنید !

پوکیدم از بس مقاله انگلیسی خواندم و علامه گوگل از بس برام ترجمه کرده میگه دیگه بالا نمیام و قهر قهر تا روز دفاع ... 

همه باهم دست ها رو به دعا بالا ببریم و در این وقت شریف برای قبول مقاله بیس اینجانب محمد برزین دانشجوی ترم اخر ارشد مدیریت صنعتی گرایش تولید و عملیات دعا بفرمایید. 



آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن

  • محمد برزین
بعضی کتابها بوی نفت میدهند ، همان بهتر که به عنوان شیشه پاک کن استفاده شوند. 



  • محمد برزین
چند روزی هست که آرامم و صبرم بیشتر شده . نه اینکه با نبودنش دارم کنار میام نه ، باید بره ! 

درسته درد داره درسته اذیت میشم اما اتفاقی که دیر یا زود باید بیفته . 

صدای خنده هاش هنوز توی گوشم هست و هنوز ...

مثه یه معتادیَم که بهش نرسیده ولی عزمش رو برای ترک کردن جزم کرده و میخواد راحت بشه . 
شاید متوجه نیس که که چه فشاری به من داره میاد .

اینکه چند ماهه هی سر چیزای کوچیک بهش میتوپم و هی گیر میدم ولی حرف اصلی خودم رو مخفی میکنم . 

این روزها دارم تیکه های پاره پاره شده دلم رو جمع و جور میکنم و وصله پینه میزنم و یه نظمی به این آشفته بازار دلم میدم. 
آره بد نیست کسی عاشق داداش کوچیکش باشه ... 

  • محمد برزین

آره بابا نتیجه سرعت غیر مجاز همینه ...

البته سرعت در رانندگی یه بحثه ، شرعت در دویدن و از پله ها پایین اومدن یه بحث 

احمد آقا همیشه میاد دم منزل و به گوشیم زنگ میزنه و هر چی بد و بیراه میگم که پسر جان خانه زنگ زده و زنگ منزل رو بزن گوشش بدهکار نیست ... 

از قضا دیشب هم چنین کردو ما چنان که در کتاب هایی علمی از اون به عنوان سرعت نور یاد میکنند از پله ها پایین اومدیم که یه لحظه پله ها نتونستن خودشون رو هماهنگ کنند و این شد که با پای کچ گرفته مشغول نوشتن پست وبلاگ هستم .

به هر حال رباط و تاندون دار فانی رو وداع گفتن به همین مناسبت مجلس شادباشی در منزل ما با حضور رفقا در حال انجام هست .

اینا رو گفتم به اینجا برسم که اینایی که پله های ترقی رو با همین سرعت به واسطه داشتن پارتی در مینوردند حواسشون جمع باشه که یهو سرنگوووووون نشن.

  • محمد برزین
دیشب با اجازه تون دو جا هیات دعوت بودم و هر دو جا کنسل شد . اولی رو خودشون کنسل کردند چون ساعت برنامه شون تغییر کرد و با برنامه من تداخل داشت و هیات دوم رو خودم کنسل کردم چون یه ناهماهنگی رو انجام دادن که از گفتنش معذورم . 

خب شام شهادت خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها حیف بود از دست بره لذا محله مون یه هیات نوجوانها داره که هفت هشت تا بچه کم سن و سال جلسه روضه میگیرن .

به مسئولشون که اونم یه نوجوان از شاگردای خودمه پیام دادم که امشب میام هیات . آقا سر ساعت و طبق وعده اومدم جلسه . منو که دیدن شاخ در آوردن انگار تا حالا منو ندیده بودند در حالی که بچه های محله مون هستن و با من سلام علیک دارند . 

هی باهم درگوشی حرف میزدند و میخندیدند . لحظاتی که گذشت برنامه شون با قران شروع شد و بعدشم سه تاشون زیارت خودندن و بعدشم یه کوچه زدند و نوبت سینه زنی شد . 

آقا کار نداریم دم سینه زنیشون انقدر باحال بود یاد جلسه محمود کریمی یا سید مجید افتادم . آهنگ خاصی داشت که آرامش میداد و البته هیجان سینه زدن رو در آدم بالا میبرد . 

5 تاشون سینه زنی خوندن و فکر نمیکردم توی محله مون چنین استعداد هایی وجود داشتن که هیات ها ازشون غافل بودند . از شما چه پنهون اندازه یه سال سینه زدم . چون عمدتا خودم میخونم و فرصت سینه زدن توی هیات کم پیش میاد . لذا بعد یه سینه زنی مفصل بهم گفتن حالا نوبت شماست که حرف بزنی ...

خلاصه اینکه خیلی خوش گذشت 
یه هیات بی حاشیه با فوران حال خوش رو تجربه کردم . 
اللهم الرزقنا همیشه از این هیات ها

  • محمد برزین

دنیا گاهی مثه شطرنج می مونه ،باید ببینی اول حریفت چه میکنه بعد تصمیم بگیری ! 
خیلی برا خودت مهندس بازی در بیاری از پا درت میاره و گوشه رینگه با فیل از روت رد میشه و از اون لگد اسبی ها نصیبت میکنه . 
فاصله ات رو باهاش باید تنظیم کنی نه زیاد دور که از کنترلت خارج بشه و رجز بخونه نه انقدر نزدیک که اجازه هیچ حرکتی بهت نده . 
یه روزی کسانی رو بهت نزدیک میکنه که میشن زندگیت و یه روزی همون زندگی رو چنان ازت دور میکنه که دست نیافتنی میشه و برای رسیدن بهش باید رویاهات رو زیر و رو کنی ... 
البته از دنیایی که دنی و پست معنی شده بیش از این انتظار نمیشه داشت .  


  • محمد برزین

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب