پادکست فصل اول کتاب خلق یا نفرت

در همین وبسایت کتاب خلق یا نفرت را تبلیغ کرده ام. کتابی فوق العاده از دن نوریس که پیشنهاد میدم حتما این کتاب رو از کانون ترجمان تهیه کنید و این کتاب رو مطالعه کنید. کتابی در مورد موفقیت با نگاهی خاص. 

هواتو کردم...

دست و پای دلم را زنجیر کرده بودند.

مدتی بودکه از گوشه دیگر نادنج خود خارج نشده و حال عجیب حس کپک زدگی داشت.

دل است دیگر؛ گاهی باید هوایی بخورد، نفسی چاق کند، گردشی برود... 

ایام بی حوصلگی

برای هرکدام از ما پیش آمده که روزی حال و حوصله خیلی از کارهایی که قبلا با شوق آن را انجام می دادیم را نداشته باشیم. به عنوان مثال خودم بیشتر اوقات میل به مطالعه دارم و خیلی از اوقات را به این کار اختصاص می دهم اما شده بهنرین زمان ها را به خاطر نداشتن حال مناسب از دست داده ام.

شوالیه های معبد

شوالیه های معبد نام کتابی است که در تعطیلات عید نوروز موفق به مطالعه آن شدم. هارون یحیی نویسنده این کتاب با شناخت خوبی که نسبت به موضوع پیدا کرده توانسته مطالب را در قالب درستی ارائه دهد. 

پستی از روی عصبانیت

سلیبریتی یا سیلیبریتی کار خودش را می کند، مهران مدیری باشد یا رامبد جوان. از دیالوگ دورهمی گرفته تا شیطنت های گاه و بی گاه رامبدجوان. 

امشب در برنامه خندوانه، رامبد جوان از مهمان برنامه چند اسم پرسید تا مهمان نظرش را در مورد آنها بگوید.

دو ماموریت

شما باید هر روز بنویسی نه به انتظار خوانده شدن بلکه به احترام و قدردانی از خداوندی که به تو قدرت نوشتن داده است. بنویس از خودت، از دیوار و در، همسایه، جنگ، مولکول بین سلولی، از لباس ژاوی در تیم جدیدش، از زرافه هایی که برای خوردن غذا سر خم نمیکنند و بنویس از کرخه تا راین.

کیبورد، قلم،ماژیک و زغال فرقی ندارد هر آنچه که با آن می توانی قدردانی کنی استفاده کن، جایش هم فرق ندارد از دیوار اتاق خواب گرفته تا در سرویس بهداشتی عمومی(این قسمت را جدی نگیرید). خداوند پیامبرش را بعد از کلی راز و نیاز با «بخوان» به ماموریتی بزرگ راهنمایی کرد و بعد از آن پیامبر با «بنویس و دست بر ندار» وصی خود را به امری بزرگ واداشت. 

حالا نوبت ما شده تا دست به کار شویم. بخوانیم و بنویسیم. 

در کربلا آب بود اما ...

عده ای می گویند در کربلا آب بوده و حضرت سید الشهدا در پشت خیمه ها چاهی کنده اند و با آن اهل بیت و یاران را از تشنگی نجات داده اند و این ماجرای تشنگی حضرت خرافاتی بیش نیست. 

سیل ما را به خودمان برگرداند

خدا می خواست ما را به خودمان برگرداند به اصل اصلیمان . به آنجا که مشتی از خاک را برداشت و با آب، گلی ساخت و روحی در آن دمید.خانه و زندگی مان را به قول جناب خان به هم بافت تا بدانیم عددی نیستیم در مقابل عظمتش. 

من گلستانی هستم

در استانی زندگی می کنیم که اولین آزمایشات را روی ما انجام می دهند. به عنوان مثال اگر بخواهند طرحی به طور آزمایشی پیاده کنند روی استان ما حساب می کنند به همت نمایندگان غیورمان. نماینده های ما مانند نمایندگان تبریز و اردبیل تن صدا ندارند

حکمت دارد

گلستان را آب برد تا شاید گلستانی دیگر بوجود بیاورد. مگر کار خدا بی حکمت است. من با عقل ناقصم چند جکمت را در نظر میگیرم.شاید حکمت این بود که نشان دهد هزینه های فراوانی که برای جلسات مدیریت بحران گذاشته می شود