محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

سلام خوش آمدید

خلوت

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۷ ب.ظ
بارها حرف زدن با او را در جمع تجربه کردم و انگار در شلوغی ها بهتر میتوانم حرفهایم را به او بزنم . خیلی از مسائلی که هضم آن برایم غیر ممکن بود را در جمع با او در میان گذاشته و جوابش را گرفته ام اما امان از خلوت ...
همیشه حال خوش حرف زدن در هیاهو با او را در ذهنم دارم و آرامشی که بعد از آن گپ و گفت تجربه میکنم . گاهی با کسی از روی عشق بلند بلند حرف میزنی و در حول و ولای جای انداختن منظورت او از کوره در میرود و اتفاقی که نباید بیفتد به وقوع میپیوندد اما او انگار هر جوری صدایش کنم هر قدر صدایم را براش بلند تر کنم بیشتر تحویلم میگیرد . گاهی به خودم میگویم میخواهد صدایم را در آورد . 
همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که وقتی با او خلوت میکنم نه روی حرف زدن دارم نه دل و دماغم به حرف زدن میرود . هر بهانه ای را جور میکنم چیزی آن را خراب میکند ... 
از طرفی میدانم او مشتاق است و دوست دارد در آن لحظه ناگفته هایی که خود از آن خبر دارد را بشنود . او میخواهد من با زبان خودم بگویم من بگویم من بگویم ...
سالهاست این انتظار او به طول انجامیده و من هنوز موفق به گفتن آن عاشقانه ها نشده ام . حق دارد ، به جان عزیزترین کسانم قسم حق دارد تا روزی شکوه کند رهایم کند و منت کشی مرا قبول نکند . 
گاهی قفل هایی بر درهای کوبیده شده ی من میزند ، قفل پشت قفل تا صدایم را در خلوت در آورد اما نمیشود ، او مرا دوست دارد مرا میخواند مرا می طلبد اما ...
شاید روزی آن انتظارت را به پایان برسانم و سکوت خلوتم را با بردن نامت بشکنم ...
دوستت دارم . 
  • محمد برزین

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب