دلم درد می گیرد، چشمانم پر از اشک می شود، دوست دارم فریاد بزنم اما انگار دو دستی گلویم را می فشارند. زندگی خودم را نگاه می کنم و زندگی کسانی که تا کمر در سطل آشغال برای گرفتن پس مانده های غذای ما خم می شوند جگرم پاره پاره می شود. ما وضع اقتصادی آن چنان مطلوبی نداریم اما در مقابل این جماعت مرفه به حساب می آییم. شما اگر با چنین صحنه ای مواجه شوید که دختری کوچک با حسرت درون کافی شاپی را نگاه می کند که جماعتی که نه درد دارند و نه درد را می فهمند سر مست مشغول خوردن قهوه خود هستند چه می کنید؟ مادرِ دختر که نان خشک های خیابان را از سطل های زباله جمع می کرد دخترش را روی پا گرفت و با دلی که انگار پر از زخم های کاری بود موهایش را شانه کرد و لبانی که زمزمه می کرد غصه های دوران را.
دیشب در پست اینستاگرامی خودم دلم را به دریا زدم و نوشتم: اگر به جای این وزرا، ورزا (گاو) می گذاشتیم وضعیت هیچ تغییری نمی کرد. این مالتی میلیاردرها که در راس دولت قرار دارند دقیقا چه می کنند؟ دقیقا حقوق چند ده میلیونی می گیرند که چه کنند؟ خب اگر قرار است این فرتوت ها کاری نکنند چرا این همه وزیر داریم؟ اخبار ما شده نفت، شده نفتکش، شده تنگه و معلوم نیست کی و کِی قرار است این تنگه معیشتی مقداری گشاد شود. تلویزیون ما به جای وزیر اقتصاد و صنعت بیشتر وزیر خارجه را نشان می دهد که یکی در میان خودمان را زیر می گیرد. وزیری که معلوم نیست وزیر خارجه ایران است یا مسئول دفتر اتحادیه اروپا.
در شرایطی که مردم در بدترین اوضاع معیشتی خود در اوج قدرت نظام قرار دارند چرا عده ای هوز دنبال برجامی هستند که نه اینکه اقتصاد ما را بهبودی نداده بلکه شرایط ما را سخت تر نیز کرده است. آقایان! ای دانایان! ای زبان دنیا فهم ها! ای باسوادان! غرب با کدام زبان به شما بگوید که هیچ تعهدی ندارد تا شما متوجه بشوید. دستاوردهای برجام شما در حد کاغذ هم نبوده است. بار و بارها رهبری فرمودند: مذاکره نداریم. باز از گوشه و کنار این کاسه لیسان غرب، این ندید بدید ها، این چشم و دل سیرها، از هر فرصتی استفاده می کنند تا نشان دهند حاضرند پای میز خفت و خاری بنشینند.
دولت باید کارگزار باشد
شاه طهماسب بعد از شاه اسماعیل به سلطنت می رسد و در اولین روزهای سلطنت نامه ای را برای محقق ثانی (اینجا می توانید درباره محقق ثانی بیشتر بدانید) که در عراق زندگی می کنند می نویسند و ایشان را به ایران دعوت می کنند. در این نامه آمده است: «شما به پادشاهی سزاوارتری چون شما نائب امام زمان عجل الله هستی و من فقط کارگزار شما هستم و برای اوامر و نواهی شما را قیام می کنم.» در زمان شاه طهماسب نامه ای به تمامی والیان ارسال و در آن تاکید می شود که حرف و کلام محقق ثانی همان حرف پادشاه است. این نشان از درک درست جایگاه ولی فقیه است. یعنی پادشاهی در اوج قدرت، پیرمردی که به عنوان مرجع دین است را به عنوان دقیق و درست خود شناخته و جایگاه پادشاهی را محل خدمتگذاری می داند. اما دولت دوازهم که ریشه تفکراتش کاملا مشخص است نه جایگاه خود به عنوان خدمتگذار مردم را درک کرده نه نسبت به ولی فقیه خود جانمایی درستی در ذهن داشته است.