امتحان کن. نه دلت بلکه خودت را به دریا بزن. دل دل نکن. اگر دلت گیر دارد دنبال رفع گیر آن نباش. اینجا جایی است که کافیست خودت را غرقش کنی. یاد مادرم افتادم. همیشه از دریا مرا می ترساند و دلهره اش غرق شدن و بود و هست. ذره ای از دل و جرات پدر را ندارم او جنگ آور است نترس و قوی. و من از آن پدر فقط حس جنگجویی اش را دارم نه دلش را. قدیم ها که به دریا می رفتیم حتی از ماشین پیاده نمی شدم که نکند چشمم به دریا بی افتد. از این بدتر نمی شود که نتوانی به تصاویری که از اعماق دریا در تلویزیون پخش می شود نگاه کنی.
این روزها نه دلهره ای دارم نه ترسی. مادرم عادی است و نصیحت هایش بوی ترس ندارد. پدرم خوشحالی می کند به سبک خودش و خودم در حال پرواز. تا به حال چنین شوقی برای به دریا زدن نداشتم.
اگر برای این غرق شدن دنبال فلسفه باشی ضرر کرده ای. این جا را مانند کسی تجربه کن که اولین بار پریدن از هواپیما را می خواهد تجربه کند و افزایش و کاهش آدرنالین برایش بی اهمیت است. این مسیر بدرد کسانی که دنبال فلسفه هستند نمی خورد. نه اینکه فلسفه نداشته باشد، دارد، اما فلسفه اش تزریقی است یعنی لذت حضور را که بچشی فلسفه اش را روزی ات می کنند.
این دریا، از نه رشته کوهی سرچشمه گرفته و نه خاستگاهش، بلندی های سر به فلک کشیده است. ذره ذره این دریا را محبان حسین ابن علی علیه السلام تشکیل می دهند. آری دریای خروشان اربعین جایی که باید خودت رادر آن رها کنی کاملا غرق شوی.
اللهم الرزقنا
خیلی هم زیبا و عالی! برای غرق شدن به هیچ چیز نیاز نیست! فقط خواستن میخواهد.