دفترچه ام خودش را گم کرده است. چند مدتی هست که با هم قفسه ای هایش سنگین تا می کند. نه به کسی نگاه می کند نه حرفی می زند. حتی اجازه نمی دهد نوازشش کنیم و تورقی بنماییم آن صفحات خطی خطی اش را. هر چه شده از گور آن دفترچه جگری رنگ است که چند مدتی است خودش را مابین قفسه کتاب ها جا کرده است.
دیشب که داشتم وسایل سفر را می بستم خودش را به دفتر جگری چسباند و با یک نگاه پر از فخر کتاب های توی قفسه را بی نصیب از ناز و ادا نگذاشت. دفتر جگری هم که خاک و خول هایش را چند روزی بود پاک کرده بودیم تکانی به خود داد و کنار رفیقش قرار گرفت. پچ پچ هایشان قابل شنیدن بود. دفترچه ام که اولین بار این همراهی را تجربه می کرد دفترچه جگری را سوال پیچ کرده بود و هی می پرسید و می پرسید. دفترچه جگری که زیاد اهل بگو و بخند نبوده و سفرش همیشه محدود به یک مکان می شده از گرد و خاک گفت و گفت تا خاموش شد...
خیلی اهل نوشتن خاطره نیستم اما این سفر اربعین را میخواهم بنویسم. دفترچه ام که خاطرات خوبی از او دارم را برداشتم تا در لحظاتی که می شود تصاویر مشاهده شده را به متن تبدیل کنم تا بعد سفر ببینم چه می شود. این دفتر را با راهنمایی استاد عزیز شاهین کلانتری در کیف سفر قرار دادم تا روزی بدون نوشتن را طی نکنم و ایده و حرف های آماده به فرار را به زنجیر بکشم.
از خواندن دواست نوشتن شفاست. من کاملا به این مورد اعتقاد دارم.
میخواهی ایده پیدا کنی میخواهی بهتر تصمیم بگیری میخواهی به جواب سوالهایت برسی میخواهی مهارت نوشتاریات را تقویت کنی همیشه، همه جا، یک دفترچه یادداشت کوچک همراه خودت داشته باش امتحان کن، شگفتزده میشوی یادت باشد: همیشه و همه جا بعضی کارهای موثر را از فرط سادگی دست کم میگیریم و پشت گوش میاندازیم. همراه داشتن دفترچه یادداشت هم از این جنس کارهاست. ضمناً گوشی هرگز جای نوشتن روی کاغذ را نمیگیرد. کاغذ و قلم، همراهان همیشگی یک فرد خلاق هستند.