تعطیلی پنج شنبه ها برای ما فرصتی است تا کارهای واجبی که در طول هفته قادر به انجام آن در عالی نیستیم برسیم. من از روز شنبه تا چهارشنبه نیمی از روز را در محل کارم هستم یعنی تا حدود 4 بعد از ظهر و بعد از آن مسجد و کارهای فراوانی که وظیفه دارم را انجام می دهم. لذا زمانی که به منزل می آیم فرصت آنقدر محدود است که فقط می توانم کمی با بچه ها بازی و یا به درسهایشان برسم. البته این برنامه بازی و درسی که بیان شد در این مدت بشدت کاهش پیدا کرده و تمام بار بچه ها بدوش خانم عزیزم بوده است.
حالا پنج شنبه است و و تا ظهر در خانه می مانم هم با آقا مصطفی بازی کنم و هم فرصتی به خانم بدهم تا با تفریح و کارهای بیرون از خانه استراحتی کند.
تصویری که مشاهد می کنید مربوط می شود به آقا مصطفی که در حال بازی است. و من از این خلوت او استفاده کرده ام و مشغول نوشتن این پست شده ام. در همین لحظه که در حال نوشتن آن هستم آقا مصطفی با کامیون حمل سیمان از کنارم عبور می کند و می گوید: گوجه! بادمجان! شیرینی... می گویم آقا مصطفی گوجه چند: می گوید سیزده. خدا از رحمت دورشان کنند کسانی را که وضع بازارمان را این قدر بی ثبات کرده اند ...
سلام
وقتی مرد تلاش کنه نون حلال بیاره سر سفره ،، خدا هم کمک می کنه و بچه ها هم درست تربیت می شن ..
خدا همسر و بچه هاتون رو براتون نگه داره ❤ امیدوارم این حس خوب نصیب همه مجردا بخصوص جوونا بشه :)