سردار سلیمانی
جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۵۹ ب.ظ
پنج شنبه ها در مسجد می مانیم و چون مخاطبمان نوجوانان هستند تا صبح از شلوغ کاریهایشان خواب نداریم. بعد نماز صبح چشمانم دیگر تحمل نداشت و خواستم برای لحظه ای هم شده چشمانم را ببندم.
هر چند خسته باشم تماسم برادرم را رد نمی کنم چون خواب شیرین در مقابل صدای دلنشینش تلخ است و زهر مار. تماس گرفت و بغض در صدایش به شدت حس می شد. داداش ! داداش ! نگران شدم و سوال پرسیدم . جواب، ستون های زندگی ام را بهم ریخت...
سردار سلیمانی شهید شد...