وای! تو هنوز نمی دونی که فاصله دل ها ربطی به فاصله بدن ها نداره؟
چه بسا سال ها در کنار کسی هستی ولی ...
الإمامُ علیٌّ علیه السلام : رُبَّ بَعیدٍ أقرَبُ مِن قَریبٍ ، و قَریبٍ أبعدُ مِن بَعیدٍ ، و الغَریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حَبیبٌ .
امام على علیه السلام : اى بسا دورى که از هر نزدیکى نزدیکتر است و اى بسا نزدیکى که از هر دورى [از آدمى ]دورتر است، و غریب آن کسى است که دوستى نداشته باشد.
نامه 31 نهج البلاغه
(گوشه ای از کتاب حرف های مولا)
همه ما تجربه ی بودن در کنار افراد مختلف را داشته ایم. سال ها کسانی را تجربه کرده ایم که نفس به نفس ما آمده اند و لحظه لحظه زندگی ما پر است از خاطرات مشترک با آنها. اما آیا کنار هم بودن یعنی نزدیکی؟
شاید با خواندن سطر های اولیه، شما نیز به دنیای خاطرات خود سفر کنید و آنی افراد زیادی در ذهن تان مرور شوند که زندگی بدون آن ها را در مخیله خود هم نمی دیدید. اما حالا خبری از آن ها نیست.
این روزها که حال درونی ام خیلی رو به راه نیست و مانند موج سینوسی بالا و پایین دارد بهتر این کلام مولا رادرک می کنم. (عبارات این قسمت را برای رفع مشکلات آینده پاک کردم) لحظه ای یاد کوفیان افتادم که در مقاتل آمده قلونبا معک و سیوفنا علیک. این که دلت هم باشد ولی شمشیر را از رو کشیده باشی همخوانی ندارد. (متن جایگزین)
(دل گرفتگی): اگر کسی به شما بگوید مشتاق دیدار شماست چه حسی به شما دست می دهد؟ مطمئنا اگر هیچ عکس العملی نداشته باشید لااقل ناراحت نمی شوید. اما با شنیدن این کلمه حالم مانند بیماران کرونایی که دیگر دستگاه نیز جوابگویشان نیست بهم ریخته بود. با خودم زمزمه می کردم که این چه اشتیاقی است که شما را برای لحظه ای کنار من بودن به حرکت وا نمی دارد؟ این چه شوق و دلتنگی است که نه کلماتش بار دارند و نه نوع انتقالش؟
زمزمه هایم پایانی ندارد؛ با خودم می گویم: دلتنگی آدم را بی قرار می کند مانند نوزادی که آغوش مادر را طلب کرده. دلتنگی خوراک را از آدم می گیرد.آری!!! مانند کسی که بیماری در اتاق عمل دارد و دیگر چندان امیدی به دیدارش نیست.
شوق بدون اشک؟؟؟ نمی توانم باور کنم که کسی مشتاق است و شوق، اشکش را جاری نکند. تا دیروز کلمه «دوست دارم» را مقدس می دانستم و در به کار بردن این کلمه حساسیت خاصی داشتم و هر جایی خرجش نکردم. اما این چند روز کلمه ای دیگر نیز به دایره واژگان خاص و مقدسم اضافه شده که لذتی ماورای آنچه کلمه «دوست دارم» داشت را برایم دارد. «دلتنگتم»
نکته ای که این سال ها با فراز و فرود هایش برای من داشت این است که خرج بیهوده کلمات از قیمت و ارزش آن ها می کاهد. برخی کلمات عتیقه اند و رفتاری عتیقه مانند را باید برای آنان در نظر گرفت. هر جایی به کار برده نمی شوند. منشی خلوت گرا دارند. از شلوغی و های و هوی گریزانند. لذا قیمتی اند.
کلماتی که لقه لقه ی زبان باشند بار ندارند. اتفاقی را رقم نمی زنند. به حرکت در نمی آورند. جوش و خروش ایجاد نمی کنند. کلماتی هستند مانند کلمات اضافه و چه بسا سکوت هزاران برابر قوی تر از آن ها باشد.
دلتنگم!!! که بی قرارم.
آقا این روزا واژه های جدیدتری هم شنیده میشه. کافیه چارقدم از میدون خراسان پایین تر قدم بزنی یه چیزایی میشنوی که تو هیچ لغت نامه ای گیز نمیاد. تمیزترینش که میشه اینجا بگم ایناست: عبدتم، خرابتم، آلوده تم، خط خطیتم ... :))