کنکور
این روزها با عزیزان پایه ده و یازده و دوازده زیاد ارتباط دارم و هر کدام از آنها دغدغه هایی دارند که باید ساعتها بلکه روزها برایشان وقت گذاشت. اما نکته ای که برای من سوال شده و هنوز نتوانستم آن را حل کنم این است که چرا باید سه سال از بهترین سال های زندگی، یک نوجوان با اون شور و حرارت و توان در خانه حدود 10 الی 15 ساعت درس بخواند؟
با خیلی از این بچه ها که حرف می زنم از نیازهایی می گویند که مشاورها به هیچ عنوان به آن فکر نمی کنند. گاهی فکر می کنم مشاورین محترم عده ای بچه درس خوان(در اصطلاح عامیانه ...خوان) هستند که خودشان فقط درس خوانده اند و نتیجه اش این شده که حالا چون بازار کار جور نیست به شغل شریف مشاوره کنکور مشغول شده اند.
واقعا این سوال هنوز برای من بی جواب مانده. چرا یک جوان دو یا سه سال درس بخواند که بعد پزشکی قبول شود و آن وقت مجبور شود 10 سال دیگر چیزخوانی کند و بعد تازه که همه مشغول تعریف خاطرات جوانی و لذت های حلال خود هستند آقا از ساعت 8 صبح تا 10 شب در مطب باز مشغول باشد و از این زندگی و شیرینی هایش فقط پول و ماشین را با خود دور بدهد.
این نکته حائز اهمیت است که اگر نوجوان ما در این سه سال هم درس خوب بخواند و هم تفریح کند و بازی و امور معنوی، تمام مسائل بالا رد می شود. اما به شدت شاهد بوده ایم که طرف بعد از سه سال از خانه بیرون می آید و مانند اصحاب کهف با دیدن تغییرات، کلا از زندگی و ما فیها سیر می شود.
حسی می گوید پشت پرده این کنکور و این دفتر و دستک های کنکوری چیزی جز جیب های پرپول و نظام سرمایه داری نیست و حس دیگری که سوالی را بوجود می آورد آن که آیا در نظام تربیتی اسلام چنین چیزی وجود دارد که بهار جوانی خرج مسئله ای شود که فایده آن چنانی ندارد؟ (خودتون بهتر می دونید بعد از ورود به دانشگاه خیلی از مطالب دوباره مرور و مرور میشه تا جایی که حالت بهم میخوره. خب لامصب سیستم ورود به دانشگاه رو تغییر بده تا عمر جوان پای مطالب تکراری به فنا نره)
چند درصد مطالبی که قبل از کنکور خوانده می شود بعد از کنکور نیز به کار می آید؟ آیا امتحان تستی عیار سنجی مناسبی است برای کسی که قرار است در مراحل بالاتر خبره کاری شود؟
نمی دانم !!! روشن کنید.
کلا سیستم اموزش ما از پایه مشکل داره
باید کلا خراب کنن از اول بسازن