قهقرای رسانه ای
موضوع انشاء امروزمان این است؛ چطور ماه مبارک رمضان خود را می گذرانید. طبق آنچه ستاد محترم کرونا برای ماه مبارک رمضان در نظر گرفته است محکوم هستیم در منزل نشستن و تماشای فیلم و سریال و مجموعه برنامه های مسابقه ای.
بیست و چند شبکه تلویزیونی چقدر می توانند محتوای مورد نیاز مخاطب را تامین کنند؟ آیا محتوای ارائه شده با نیازهای امروز جامعه همخوانی دارد و یا مردم از روی اینکه وقت خود را بگذارند پای این محتوا می نشینند؟
زاویه نگاهم را کمی تغییر می دهم. ما چقدر به آنچه در رسانه ارائه می شود نیازمندیم؟ چه لزومی دارد که پای شبکه های تلویزیونی ساعت ها وقت بگذاریم؟ براستی آورده تلویزیون برای رشد ما چقدر بوده است؟
چند سالی است که به لطف همین تلویزیون مردم بعد از افطار پای قاب شیشه ای زمین گیر می شوند و بعد از افطار لم می دهندو تا می توانند و جان دارند نقی می بینیند و نون خ و ... و ای هزار شکر به این دو سریال که باز خنده ای برایشان بهمراه داشت.
بیاد دارم مسجد محل ما بعد از افطار نماز جماعتش را به راه بود و ایجاد موقعیتی بود برای پیاده روی و دید و بازدید و حلقه های قرآن خوانی. فوتبال گل کوچیک و کوچه های شلوغ که سرزندگی را به محله می بخشید جای خود داشت.
کرونا فرصت یا تهدید؟
آنچه کرونا برای برخی داشته چاقی و فشار خون و چربی و استرس بوده و البته پر شدن حافظه مبارک از مطالبی که در شبکه های اجتماعی در حال انتشار است. این همان نکته مدیریتی است که نتواسته تهدید را به فرصت تبدیل کند. کسانی را می شناسیم که در این اوضاع و احوال با مدیریت درست زمان، ساعتی را به مطالعه و ورزش و تولید محتوا در نظر گرفته اند و از خود را از مصرف کننده به تولید کننده تبدیل نموده اند.
رسانه ملی با افزایش تعداد شبکه های تلویزیونی شاید جامعه مخاطب زیادی را برای خود ایجاد کرده باشد اما آنچه در ادامه با آن مواجه شده نداشتن نیروی لازم جهت تولید محتوای مناسب برای رشد و ارتقاء سطح فکری جامعه بوده است. اتفاقی که افتاده و نمی توان از ان چشم پوشی کرد تشویق مردم به سمت مصرف گرایی بوده که خیلی دقیق انجام گرفته است. مردم حاضرند پایتخت را ده بار و بوسف را بارها و بارها ببینند. لطفا کمی فکر کنید. آیا زمانی که برای تکرار پایتخت گذاشته اند را نمی توان خرج برنامه ای کرد که سرمایه های به مردم اضافه کند. گاهی فکر میکنم صدا و سیما از مردم ارتزاق می کند.
آنچه دریافت کرده ام رابطه یک طرفه ما با رسانه ملی است. انها تولید می کنند و ما صرفا به عنوان مصرف کننده خوراک دهی می شویم. بی آنکه بتوانیم تغییری در روند اشاعه فرهنگ ناصحیح ارائه شده باشیم. حکایت سریال های تکراری و تماشای مردم، حکایت صف گوشت و مرغ است. نمی دانم چه اتفاقی می افتد که شبکه های تخصصی نیز مباحث غیر تخصصی را دنبال می کنند. شبکه امید سریال کره ای پخش می کند. این را جایی از دلم گذاشتم و دیدم طاقت نمی آورد.
در خانه پدری ما، سریال جومونگ بالای ده بار از اول تا آخر و در هر شرابطی دیده شده و جلسه توضیح و تفسیر آن به همراه تطبیق با حکومت و روابط سیاسی برقرار بوده است. در مصاحبه ای که در کشور کره انجام گرفته بود مردم می گفتند بعید می دانیم سریال های کره ای در کشورهای دیگری تماشا شود و در خوش بینانه ترین حالت چینی ها که کمی هم شکلشان هستند این داستان هاو افسانه ها را نگاه کنند.
ختم کلام؛ ما با این اتفاقات به قهقرا می رویم.
بارها دیدم که میان ساعت هایی که صرف همچین کارهایی میشه، مثلا تماشای یک سریال یا اخیرا چیزی که دیدم در مورد بحث های کلاب هاوس،رو معادل سازی می کنن که میشه تو این ساعت چقدر کتاب یا مقاله خوند،زبان جدید یاد گرفت و...
واقعا چی عایدمون شده از این ها که باز وقت صرفشون می کنیم؟
مدت هاست تلاش می کنم تلویزیون رو ترک کنم و مؤثر هم بوده ولی گاهی در اثر همراهی با خانواده چند قسمت از یه سریالی رو می بینم و پیگیرش میشم و بلا استثناء هر بار آخرش خودم رو سرزنش می کنم بابت هر ثانیه از وقتی که صرفش کردم
خدا ما رو از شر رسانه نجات بده و به سمت خیرش هدایت کنه...