تاریخ می گوید در یک روز سه بار به جوانترین امام ما زهر خوراندند و هر بار به شیوه ای. جالب اینجاست که این تکرار جهت محکم کاری کار بوده است و انگار دشمن از تجربیات گذشته درس گرفته و نوع و شیوه کار خود را تغییر داده تا در کمترین زمان به نتیجه دلخواه برسد.
امام رنجور و بی حال به خانه برمیگردند ... با سوم زهر خورانده می شود. امام پشت درب بسته قرار می گیرد. طلب آب می کند و اینجاست که ام فضل پشیمان می شود اما ...
امام هادی علیه السلام در زمان شهادت پدر بزرگوارشان در مدینه زندگی می کنند و خادم حضرت متوجه تغیییر ناگهانی چهره ایشان می شود. جویای این تغییر حال می شود و پاسخی می شنود که می شود روضه امروز ما. امام در پاسخ می گوید تغییر حالتی در من به وجود آمد که سابقه نداشته است.
مولا جان! آقای من! کیلومترها دورتر در شهری دیگر با تغییر حالتی متوجه شهادت پدر بزرگوارتان شدید و اشک از چشمان مبارکتان جاری شد. جان عالمی به فدای امام زین العابدین علیه السلام. از حضرت زینب جویای حال پدر شدند، بعد از شیون زنها و بچه ها.حضرت زینب سلام الله علیها تاب و توان بیان ماوقع را ندارد لذا پرده خیمه را کنار می زنند....
سری به نیزه بلند است در مقابل زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب ش