محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

سلام خوش آمدید

۱۸ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

بعد از تو خاک بر سر دنیا !!!

نفسم بند آمد وقتی برای صدا زدنم به تقلا افتادی ...

خدا جبریل را با این شتاب نمیفرستاد که عمه ات برای نجات کشته من کنار بدنت پیش آمد ...

حالا مانده م از شهادتت خوشحال باشم یا از داغ رساندن خبر رفتنت به کودکان حرم ذوب شوم ...

جوانان حرم را که صدا زدم روحم هزار زخم شمشیر و نیزه را به جان خرید ... 

  • محمد برزین

عزیز جان برادر!

در شرایط سنی و دورانی قرار داری که  پایه و اساس اعتقادت باید محکم سازی شود و ریشه های اعتقادی شما در خاک مستعد قرار بگیرد.

عده ای بر این باورند که دوران کودکی نقش اصلی در شخصیت انسان را دارد و حرف درستی است اما آنچه انسان را در این گیر و دار و در دوران بزرگسالی حفظ خواهد کرد ریشه های درهم تنیده شده دوران جوانی است آنجا که انسان از محیط کودکانه وارد محیطی سرشار از شور و شوق و احساسات می شود .


به عنوان مثال : در دوران دبستان آزمایشی داشتیم که در آن دانه لوبیایی را در دستمالی مرطوب قرار میدادیم و هر روز مقداری آن را آب می دادیم تا جوانه بزند . بعد از جوانه زدن و زمانی که ریشه ها قدرت نداشتند آن را در خاک میگذاشتیم تا ریشه دوانده و از خاک تغذیه گردد و رشد کند .


شما نیز الان باید ریشه های خود را محکم کنی و به عبارتی ریشه های خود را در خاک قرار دهی و سعی کنی در هر شرایطی آنچه به عنوان عقیده است را حفظ نمایی .


این را باید پذیرفت که انسان هر لحظه در حال امتحان است و این امتحان با زندگی انسان گره خورده و جزء لاینفک زندگی می باشد و حال این سوال پیش می آید که چطور ؟


محکم سازی ریشه اعتقادات ارتباط مستقیمی با تفکر دارد و این تفکر است که مانند روز های تمرین اماده سازی مسابقه به انسان قدرت می بخشد تا در آزمون بزرگ الهی، سرافکنده نشوی . محکم سازی ریشه های اعتقادی با تفکر در مورد پدید آورنده هستی و به عبارت ساده تر خداشناسی حاصل می شود .


امیدوارم با تفکر و تعقل و مطالعه کتب و طرح سوال و پیگیری جواب از طوفان حوادث سالم بیرون بیایی . 


 

  • محمد برزین

هوا تقریبا که نه، خیلی سرد بود و منم که عاشق که نه،از سرما متنفر هستم شال و کلاه کردم و از خونه بیرون اومدم .

حالا چرا وقتی از سرما متنفری بیرون میای ؟ 

قصه از اینجا شروع شد که دوست داشتم خلوتی داشته باشم ولی مگه خانه ای که یه پسر کوچولوی خوشکل بازیگوش هست میشه چنین کاری کرد ؟ 

بعد کلی کلنجار از خانه بیرون اومدم ولی اینبار بیرون اومدنم هم فرق داشت . لباس ورزشی و یه کتاب و تلفن همراه که اگه نباشه جایی نمیشه رفت . 

حیرون بودم کجا برم که دیدم وسط زمین ورزشی اطراف خونه ام . ساعت ده شب بود اما بساط والیبال که اندازه پیروی انقلاب اسلامی سابقه داره برقرار بود و شلوغیش آدم رو یاد صف کپسول گاز دهه شصت می انداخت . 

وسط برم نرم ها و اینجا جای من نیستها بودم که گفتم: چرا نباید این فضا رو تجربه کنم.یه دستی به سکو کشیدم و دیدم حسابی سرد هست و برای منی که با سرما رابطه خوشی ندارم مناسب نیست اما نمیتونستم خودم رو به رفتن وادار کنم. 

یه زاویه رو انتخاب کردم که فقط توپ و تور دیده می شد و نور نسبتا ملایمی وجود داشت که میتوستم کتابم رو بخونم . کتاب رو واکردم و شروع کردم به خوندن که یه جمله تکراری در وسط بازی من رو به فکر فرو برد .

«ردش کن»

والیبالی با قوانین خود نوشته که حالا بعداً در موردش می نویسم. 

هر بار توپ به زمین وارد میشد با یک ضربه باید دوباره به زمین حریف برمیگشت و این بود که ورود توپ به زمبن مصادف میشد با این جمله که : ردش کن 

می تونیم به توپی که به سمت ما میاد به چشم تهدید نگاه کنیم و میتونیم به چشم فرصت نگاه کنیم . دقیقا عین زندگی . 

میتونیم تمام اتفاقاتی که در زندگی برامون پیش میاد رو به چشم فرصت و یا تهدید ببینیم و مطمئناً متناسب با اون عکس العمل نشان بدیم . این برخورد و نگاه دست خودمان می باشد و هر چقدر ذهنیت ما نسبت به موضوعات و اتفاقات آماده تر، نوع نگاهمون دقیق تر خواهد بود .

میتونیم مشکلات رو تهدید بدانیم و ردش کنیم و میتوانیم فرصت بدانیم و تصمیم و تدبیری در راستای آن بگیریم .


  • محمد برزین

کتاب خوانی و ترویج این حرکت فرهنگ ساز که نقش بی بدیل آن در تمدن سازی بر اهل فن پوشیده نیست از آن دسته دغدغه های مقام معظم رهبری از سال 68 تا کنون است که مورد بی مهری مسئولین و دست اندرکاران و بویژه مردم قرارگرفته است، تا جایی که ایشان عبارت کالای لوکس را در مورد کتاب به کار بردند که مورد استفاده عده ای خاص قرار می گیرد. 

تذکر های فراوان و نصیحت های دلسوزانه ایشان  در برهه های زمانی مختلف نشان از اهمیت این موضوع داشته، تاجاییکه درهرموقعیتی از نمایشگاه بین المللی گرفته تا دیدارهای عمومی و خصوصی از لایه های پنهان کم توجهی به این مسئله فرهنگی سخن به میان آورده اند. 

حال با توجه به جاذبه ها و تاثیرات فوق العاده فضای مجازی در تغییر ذائقه مردم بالاخص جوانان و نوجوانان، باید  راهکارهایی قابل اجرا در جهت  کاهش فاصله ایجاد شده ارائه داد به همین منظور اولین پیشنهاد ما به شما عزیزان تشکیل گروه های چند نفره کتاب خوانی به سبک برگزاری جلسات روضه خانگی میباشد. 

هر هفته یک بار اعضای در منزل یکی از نفرات گروه حاضر و کتاب منتخب مورد بحث خود را مطالعه و به بحث و تبادل نظر در مورد آن میپردازند. 

این نشست و برخاست ها به علت ایجا صمیمیت و با وجود حضور در مکان صمیمی و خودمانی تاثیرات جالبی را به همراه خواهد داشت .

  • محمد برزین

قدم هایت را محکم تر بردار 
شاید این جمله را بارها و بارها شنیده باشید و به دفعات قدمهایتان را محکم برداشته اید اما اتفاقی که باید می افتاد افتاد و سقوط کمترین آن اتفاق بود .

حالا سوال اینجاست که چرا با وجود برداشتن قدم محکم چنین شد ؟ 

برای مثال وزنه برداری را در نظر بیاورید که میخواهد روی تخته برود . 

مربی قبل ورود چند سیلی محکم به او میزند (مورد داشتیم پرده گوش وزنه بردار پاره شده ) و تا او را مصمم تر کند و یا به خودش بیاید و از این جور حرفها .

اما از صدای بوق چراق های قرمز می توان فهمید که نتیجه چه شده است . 
درست است !
سیلی و قوای جسمانی و  قدم محکم برداشتن ظاهری یک طرف ماجراست و قدرت ذهن یک طرف. 
ورزشگار در طول دوران اردو قوای جسمانی خود را پرورش میدهد و در فضای دور از تنش و استرس وزنه های سنگین تری را بالای سر می برد اما میدان کارگزار با محل تمرین متفاوت است. 
جا دارد این مثال را بزنم که استاد سید مهدی شجاعی در کتاب «پدر، عشق و پسر» به زیبایی صحنه ای از کربلا را از زبان عقاب (اسب حضرت علی اکبر علیه السلام) به نگارش در آورد که «اصولا هر اسبی جگر ماندن در معرکه را ندارد . اسب اگرخون ندیده باشد و چشم و گوشش از جنگ و ستیز و کشتار پر نباشد ، اگر فقط به خرید و تفریح و بازار رفته باشد که در این آشوبها دوام نمی آورد » و دقیقا همین است . 
درکنار آمادگی جسمی ، ذهن و روح نیز باید به اندازه کافی رشد کرده باشد. 
قدم محکم برداشتن به انداختن کل وزن بر روی پای نیست بلکه بالا بردن توان ذهنی برای انجام کاری که بعید به نظر می رسد .


  • محمد برزین

داداش جان !

امروز هم روز خداست 

تلاشت رو بیشتر کن .

چون شما فوق العاده ای .

خدا بهت توجه ای داره که با دقت در اطرافت حتما متوجه ش خواهی شد.


  • محمد برزین
توی دفتر یادداشت های قدیمیم به جمله ای بر خوردم که با احوالات این روزهام همخوانی داشت . 

جمله ای به بلندای دماوند ! 
«افرادی که شما را دوست دارند به شما ایده های جدیدی می دهند و راه موفقیت را برای شما باز میکنند»

دقیقا اتفاقی که این روزها برام در حال وقوع هست همین است که علی جان و احمد جانم هر روز حرف جدیدی برای گفتن دارند . 

شاید یکی از دلیل هایی که این روزها به شدت معتاد خواندن شده ام همین دوست داشتن های برادرانم باشد. 

وقتی پای حرف هاشون میشینم حس میکنم شاید هزار درصد این ایده از روی محبت هست و میخوان این جریان محبتی ادامه داشته باشه . 

و واقعا وقتی داداش داری خیالت راحته . 
  • محمد برزین

سوالی که خیلی ها از خودشان می پرسند و با اینکه جواب را دارند باز دنبال جواب دیگری میگردند و البته مقصر .

به عنوان نمونه ؛ در درس ریاضی ضعیف بوده و تلاشی هم نکرده و شب امتحان هم مشغول چت کردن بوده و فردا هم موفق شده اولین نفر برگه خالی از اعداد رو تحویل مراقب جلسه بده و اون وقت معلم بی نوا می ماند و کلمات قصار و فلسفی دانش آموز نا محترم . 

سوال ؛ آیا واقعا کسی دیگر مقصر است ؟

یکی از چیزهایی که این روزها به شدت ترمز دستی انجام کارهای من شده اینه که تلفن همراهم به شدت زنگ میخوره و من قدرت جواب ندادن ندارم . 

قدرت جواب ندادن !!!

دلیل دارم ولی این دلیل ها هم دلیل نمیشه که کارم عقب بیفته .

چند تا کار میشه کرد! 

1- برنامه ریزی ساعتی برای خارج کردن تلفن از دسترس

2 - نرم افزار منشی تلفنی 

3- موقع کار گوشی در محل دیگری قرار بگیره . 

 

 

  • محمد برزین

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب