محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

محمد برزین - معلم

در حال ساخت یک انسان سودمند

سلام خوش آمدید

۴۰ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است


نخ به پای بابادک های کم طاقت مبند

زندگی را هر چه آسانتر بگیری بهتر است


فاضل نظری


  • محمد برزین



دوست دارم از تو بنویسم 

لطفا کمی بخند ...

  • محمد برزین

جلسه ی خاصی هست و موقعیت و جایگاه نشستنت خیلی تاثیر گذار .

اولین نفر وارد جلسه میشی و هنوز تیم هماهنگی مشغول انجام کارهای خرده پاش هستند

صندلی ها نه شماره ای دارند و نه نامی و میتونی به راحتی هر جایی که دوست داری را انتخاب کنی  

انتخاب کن !!!

اگر هم دوست داری چند بار جاتو عوض کن و بدون هیچ دغدغه ای مشغول انتخاب باش ...

نفر اول وارد میشه و یه جایی رو انتخاب میکنه و می شینه...

حالا شما یک انتخاب رو از دست دادی ! 

کل دوران کسب موفقیت در کاری خاص به همین نحو هست ... 

وقتی که بدون فکر وارد جایی میشیم و در انتخاب بسیار تعلل میکنیم .

فرصت ها مثل باد از دست میروند ..
  • محمد برزین


 بابا که مثه همیشه حرکات و رفتارش پر بود از درس، اتفاقی رو جلوم رقم زد که معنی واقعی تربیت عملی رو فهمیدم .
هیچ وقت برا فهموندن چیزی به ما زور نزد .
  • محمد برزین


چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید . 

یه ساعتی نیاز هست در این عصر تکنولوژی از همه امکانات که راحتی زیادی رو برامون فراهم کرده فاصله بگیریم . 


نیاز چشم مون رو از تماشای صفحه جادویی برای لحظاتی محروم کنیم و اجازه بدیم از اطراف تصاویری در ذهن ما نقش ببنده .


نیازی به نام حقیقت .


انسان باید به دنبال حقیقت باشه و این مجازیِ پر از جلوه های ساختگی و خیالی مطمئنا نیاز به این با ارزشی ما رو ارضا نمیکنه . 


حقیقت در اطراف ما وجود داره جایی که فرزندی تشنه حرف زدن با پدر هست و همسری منتظر نگاهی بدون دل مشغولی .




  • محمد برزین



امروز در فضای مجازی خواندم دختری چینی با مدرک تحصیلی اش ازدواج کرد . هر چند شرف دارد به ازدواج با حیوانات و همجنس و اگزوز ماشین اما دلیل این نوع حرکات را در چه باید جستجو کنیم ؟ 

واقعا چه بلایی بر مردم جهان دارد می آید که چنین میکنند و چنان می شوند .


حالا ارتباط متن و عکس بالا را اینطور برقرار میکنم که زندگی مشترک با کتاب البته نه از نوع دائم بلکه موقت شاید درمانی باشد برای کسانی که نمیتوانند از گوشی (صاب مرده به قول حامد آهنگی) دل بکنند و هی سرک می کشند . 


#کتاب_خوب

#موبایل

#جدی_نگیرید

  • محمد برزین
یهوویی یاد باباییم افتادم و اون لحن و نگاه خوشکلش که دلم رو قنج میندازه ...
زیاد اهل حرف زدن نبود و سر حرف رو باهاش واکردن کلید میخواست که من نداشتم 
اما خودش که اینکاره بود (آخر نگاه خوانی) یه بهونه جور میکرد و چهار تا کلمه حرف میزد که خرابت می کرد و از اول میساختت .
گفت پسرم : 
گفتم : جانم 
گفت : خوبی ؟ مسجد میری با دوستات راحتی ؟ 
گفتم : آره خوبم 
(مگه میشد همچین بابایی داشت و حالت ناکوک باشه )
 ادامه دادم : رفیقاهم هستن خوبن ! می گردیم ! میچرخیم ! کار میکنیم ! 
اما گاهی برخی حرفا ...
 حرفمو خوردم .
بابا هم به روووم نیاورد و یهو از یکی
  • محمد برزین

همه به شوهراشون به خاطر عمل قبیح "  کله تو گوشی "گیر میدند 
خانوم ما به کتاب خوندن ما .

راضی ام از خودم 
  • محمد برزین

آقا هزار تا برنامه و جلسه و قرار و سخنرانی گذاشتن در مورد اقتصاد مقاومتی .
شهر به شهر 
کوچه به کوچه 
مسجد به مسجد
شبکه راه انداختن
اما من از کسی این جمله رو نشنیدم که اقتصاد مقاومتی دفاع نیست حمله است !
  • محمد برزین

سفره که پهن شد، گفت : بگید همه بیان !
بزرگ و کوچیک و زن و مرد و سیاه و سفید ...

همه سر سفره نشستند 
البته این کارش همیشگی بود و انگار جور دیگه لقمه از گلوش پایین نمیرفت .
یکی اون وسط زیر لب یه زمزمه ای کردو گفت: 
کاش سفره بعضیها رو جدا می کردید ...

مرد مهربون و سفره دار یه نگاهی کرد و گفت : 
این چه حرفیه !
خدای ما یکیه 
پدر و مادر یکیه!
اگه یه ملاک برا برتری باشه اون تقواست...

یه قصه کوچولو از داستانهای امام رضا بود که دستی بهش خورد ... 
  • محمد برزین

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب