وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

وبلاگ شخصی محمد برزین

جایی که حالم را خوب میکند روضه است و چیزی که حالم را خوب نگه میدارد کتاب

خوشحالم تورو دارم حسین جان

آخرین مطالب

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

در ایام اعتکاف ماه مبارک رمضان اتفاقات خوبی برایم رقم خورد و حالا بعد از گذشت تنها ساعتی از پایان آن حسرت می خورم که چرا نتوانستم زمان بیشتری را در جمع دوستان معتکف باشم. با اینکه خود معتکف نبودم اما ساعات زیادی کنارشان نفس کشیدم و تجدید قوای معنوی کردم. 


اتفاق خوبی که در این اعتکاف بوجود آمد حلقه های صورت گرفته ناخواسته بود. حلقه هایی که از صحبت های دو نفره آغار می شدو به جمع چندین نفره می رسید. بودن در کنار نوجوانان معتکف با آن شوق و اشتیاق برای پرسیدن و جواب شنیدن لذتی وصف ناپذیر را برایم به همراه داشت. ساعاتی مشغول گفتگو با جوانهایی بودم که پشت سوال های بی جوابشان گرفتار شده بودند و بعد شنیدن جواب مانند شکستن سد و رهایی آب از پشت موانع، خروشان می شدند. جوان هایی از جنس باران، که اگر کنترل شوند رحمتی هستند برای جامعه ای که رو به رشد و پیشرفت است و به آینده امیدوار. 


گاهی از جمع کنار می کشیدم تا ببنیم چه می کنند، دقیقا اتفاقی می افتاد که مد نظر بود. باز بهانه ای برای آمدن و پرسیدن. این روحیه جوان را دوست دارم. اینکه انسان در مواقعی باید کاملا گوش باشد و انگار زبان به دهان ندارد. بپرسد، مجادله نکند، تحقیق کند، سوال کند، اگر به نتیجه و جواب درست نرسید بیاید دوباره مشکلات را بیان و برای حل مسئله تلاش کند. 



وقتی معتکفین جوان هستند باید تیمی از قبل برنامه ریزی و سازماندهی لازم را انجام دهد و این اتفاق به همت دوستان چند روز قبل رقم خورده بود و تیم فکری مجموعه با برگزاری چند جلسه، کار سازماندهی نیروها و نقش ها و برنامه ها را تدوین نموده بود. معتکفین با تدابیر اندیشیده شده خود تمرین مبارزه نفس می کردند، برای پخت غذا دست به کار می شدند، هر تیم شست و شوی ظروف را در نوبت خود انجام می داد و سرگروه ها خوراک فکری تعیین شده را با برنامه ها و بازی ها تزریق می کردند. 


شعار اعتکاف امسال ما عبارت "قدم صدق " که با همت سخنرانان و مداحان و سرگروه ها کار تبیین به خوبی صورت گرفت. 

  • محمد برزین

اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان

خدایا این قربانی اندک را از ما بپذیر ... 


وجه اول اینکه در مقابل پروردگار هدیه هر چقدر با عظمت باشد اندک است حتی اگر حسین علیه السلام با آنهمه فداکاری باشد و وجه دوم چیزی از آن بدن باقی نمانده بود. زینب سلام الله  که در یک روز داغ دو فرزند،5 برادر، برادر زاده، پسر عموها و اصحاب خاص را دیده توانست بلندش کند تا صحنه ای ماندگار را در عاشورا به تصویر بکشد. 


بدنی که غارت شده ... 

پامال اسب شده ... 

بدنی که سر ... 

صلی الله علیک یا قتیل العطشان 

  • محمد برزین

روز اول در محل کار جدید خاطره ای جالب رو برام رقم زد. در اداره ای که مشغول به کار هستم در یک پیشرفت شغلی به محل کار جدیدی آمدم که بیشتر کارمندان خانم هستند. بعد از حدود 14 سال خدمت با روحیات و اخلاقیاتم آشنایند لذا در یک حرکت انتخاری شروع به سخنرانی کردم

  • محمد برزین

یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ .

  • محمد برزین

حصیر چه کاربردهایی دارد که انسان از آن بی خبر است.  

با هزار زحمت ساخته می شود که فرش خانه ای شود که خستگی کار روز را روی آن بزدایند

گاهی سفره ای می شود برای اینکه خانواده ای دور هم جمع شوند و لقمه نانی بخورند 

  • محمد برزین

چند مدت پیش خاطرات سفر به آن کشور عجیب و غریب را برای شما توضیح دادم و اگر فراموش کردید انتهای این پست لینک مربوط به آن ها را قرار می دهم. 
چشم مبارک روز بد نبیند. در یکی از روزهای گرم تابستان باز هم به بهانه احترام به حقوق شهروندان، ماشین شخصی خودم را در پارکینگ منزل پارک کرده و با زبان روزه به سمت محل کار حرکت کردم.
  • محمد برزین


خسته نشو! این شعار جماعتی است که چندین سال است برای از پا در آوردن نظام از داخل زحمت می کشند. بندگان خدا انسان های از خود گذشته ای هستند، تمام زندگی خود از فرزند و همسر و شغل و موقعیت اجتماعی را فدای آرمان خود می کنند.

  • محمد برزین
روضه خوان روی پله اول منبر قرار گرفت. آرام بود و انگار هیچ عجله ای برای خواندن نداشت. گذاشت حرارت مطالب سخنران فروکش کند. چند دقیقه ای به مستمع که حالا رو به قبله بود نگاه کرد. 

  • محمد برزین